هادیشهر
کلیاتی در باره محال گرگر ، تاریخ و سرنوشتاین منطقه ، بزرگان ادیبان شاعران و کلاً در باره گذشته و حال و ...مطالب خواندنی گوناگون و متنوع...
نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
همانگونه که در بالا اشاره شد در همان روز ی که برای نشاندادن پارچه ها  (کلاً وسایل خریداری شده) نزدیکان و فامیل و همسایگان را هم دعوت کرده اند و یا روز بعد با حضور تقریبا همان افراد ، مراسم پارچا بیشمه را شروع میکنند . معمولاً یکی از لباسهای عروس خانم را برای برش و الگو برداری انتخاب می کنند که اغلب چادر  عروس را برای اینکار در نظر میگیرند . خیاط پارچه چادر را به سر عروس می اندازد و با قد عروس خانم میزان میکند و قیچی را برای بریدن چادر روی پارچه می گذارد ولی چادر را نمی برد و برای شیرینی بیشتر مجلس ،  میگوید که قیچی نمی برد و با گفتن این حرف  مادر داماد و سایر حاضرین هرکدام مبلغی را بعنوان هدیه به خیاط میدهند و معمولاً این پولها که مبلغ آن هم کم نمیشه برای اجرت خیاطی کفایت میکند . و خیاط هم که یکی از همسایگان یا فامیل میباشد برایگان لباسهای عروس خانم را آماده میکند . تا آماده شدن لباسهای عروس خانم  صبر میکنند و به محض آماده شدن لباسها مراسم عروسی شروع میشود .

 اجازه بدهید در اینجا یک رسم دیگری را یاد آوری نمایم که هنوز هم ادامه دارد ،در آخر همه این نشست و برخاست های زنانه در جریان عروسی پایان کار با رقص و پایکوبی خانم ها و در نهایت با رقص عروس خانم پایان می یابد

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
عروسی ها در روستای آن روزگار چند نوع بود . تا آنجایی که حافظه ام یاری میکند پولی طوی معمولی طوی  و توسجی جیخان و.... هرکدام از این راه ها روال خودش را داشت . معملاً همه این عروسی ها مسیر یکسانی را طی میکردند و نوع آن بیشتر به دعوت شدگان مجلس مربوط می شد در گ پوللی طوی " خانواده داماد برای روزی که عروس را به خانه می آورند (طوی گئه جه سی ) برای شام عده ای را دعوت میکند و بعد از شام یک نفر برخاسته و اول خودش مبلغی برای داماد اهدا میکند . بعد یکی یکی مدعوین هر کدام بسته به شرایط و امکانات خودش به آن فرد میدهد و او نیز با صدای بلند اسم کسی را که پول داده مبلغی که داده بلند در مجلس میخواند . .. و به این ترتیب پول قابل توجهی جمع می شود  . این مبلغ معمولاً برای کمک به داماد در شروع زندگی مشترک در آن زمان رسم خوبی بود .

عروسی توسجی چیخان هم در آن زمان که روستا وسعت زیادی نداشت و جمعت آن کمتر بود ، همه اهل روستا به عروسی دعوت می شدند . ...

و عروسی معمولی هم همان است که شرح میدهیم .

تصویر جنبه تزئینی ذلرند

لازم است نکته مهمی را که در شروع مطلب عروسی ، بعلت فرامشی از قلم انداخته ام را در این جا توضیح دهم .

قبل از هر اقدامی ، وقتی تصمیم به صحبت و الچیلیک گرفته می شد ، مادر  یا یکی از افراد مسن خیلی نزدیک فامیل به یک روحانی و یا فرد قرآن خوان و متدین روستا میرفت و از روحانی میخواست که جهت یک امر خیر مهمی استخاره بکند و در حقیقت با قرآن صلاح مشورتی بنماید و روحانی نیز با مراجعه به قرآن ،  خوب یا بد بودن موضوع را به فرد می گفت . اگر نتیجه استخاره بد بود ،موضوع به فراموشی سپرده می شد ولی اگر خوب بود ، روند خواستگار و ....شروع می شد .

گویا در زمانهای خیلی دور برای عروسی هفت شبانه روز مجلس جشن و سرور تدارک می دیدند ولی از آنزمانی که من بیاد دارم این جریان سه روز ادامه می یافت و سازندگان محلی از عصر روز اول در میدان روستا که نزدیک خانه پسر قرار داشت با دهل و سورنا و بالابان شروع جشن را اعلام میکردند و تا تاریک شدن هوا در آنجا میزدند و معمولاً جوانان روستا با هم کشتی میگرفتند شروع عروسی را معمولاً طوری تنظیم میکردند که با یکی از اعیاد  مهم اسلامی مانند غدیر و نیمه شعبان و یا ولادت یکی از معصومین همزمان باشد (که به آن ساعت خوش می گفتند . ) ولی اگر اینگونه مناسبتی نبود از عصر روز سه شنبه شروع میکردند و تا آوردن عروس به خانه این بزن وبکوب ادامه پیدا میکرد .

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
عصر و در میدان روستا و شب در حیاط منزل داماد سازندگان میزدند و شادی میکردند و بعد از شام نیز این کار ادامه پیدا میکرد  صبح روز چهارشنبه با ساز و دهل داماد را به حمام روستا که در آن زمان خزینه بود می بردند و آن روز معمولاً حما را خانواده داماد اجاره میکردند و داماد و فامیل آنها و بعد از مردها عروس خانم و همراهانش یه حمام میرفتند . . البته داماد قبل از حمام به آرایشگاه روستا میرفت و یا استاد آرایشگر برای این کار بعلت اینکه معمولاً داماد خجالت می کشید ، به خانه داماد میرفت و مویسر و ریش وسبیل داماد و اطرافیان را مرتب میکرد . آنزمانها معمولاً سن ازدواج کم بود ، داماد به محض تمام شدن خدمت سربازی و یا حتی قبل از آن عروسی میکرد و دختر هم سیزده یا حداکثر پانزده سال بیشتر نداشت. بهمین خاطر معمولاً از بزرگتر ها خجالت می کشیدند . یا اینگونه وانمود میکردند .

بزن و بکوب اصلی از شب چهارشنبه شروع می شد ، که آن را شب حنا بندان (حنا گئجه سی)  میگفتند . البته روز دوم صبح وعصر بزن وبکوب در میدان روستا ادامه داشت .

تصویر جنبه تزئین دارد.

در اینجا میخواهم از یک رسم در کشتی عروسی  روستایمان که درعروسی ها درمیدان روستا انجام می شد برایتان بنویسم . در هر روستا معمولاً کشتی گیر های قدری بودند که مشهور بودند و در عروسی ها معمولاً کسی حریف آنها نمی شد . کشتی گیر ها ، با حرکات خاصی روبروی هم قرار میگرفتند و با رعایت قواعد کشتی با هم کشتی میگرفتند و این کشتی با بلند کردن و بکول گرفتن طرف مقابل تمام میشد و کسی پاهایش از زمین کنده شد و به روی کول طرف مقابل رفت بازنده است . کشتی به همین ترتیب بین دو نفر بعدی ادامه می یافت و نزدیکی ها تاریکی هوا یکی از نزدیکان داماد معمولاً براد ر و یا یکی از نزدیکان مهم داماد با پهلوان روستا یک کشتی نمادین میگرفتند و پهلوان ایشان را بالای کول خود میبرده و برای گرفتن انعم به مقابل پدر داماد می آورد و انعامی میگرفت و اورا زمین میگذاشت . حتی در بعضی مواقع اورا به خانهداماد می برده و از مادر داماد نیز پول یا چوراب یا چیزی در این حدود بعنوان انعام میگرفت .

شب بعد از شام بزن و بکوب با شدت بیشتری ادامه پیدا میکرد و جوانان تک تک و یا دسته جمعی به رقص و پایکوبی میپرداختند.

تصاویر جنبه تزیینی دارند

حنا گئجه سی:

در شب حنا بندان ( حنا گئجه سی ) بعد از اینکه تا پاسی از شب در خانه داماد رقص و پایکوبی کردند با همان تشکیلات به همراه عده ای از زنان خانه به طرف خانه عروس راه می افتاددند و در راه نیز در حالیکه صدای ساز و دهل همه جارا گرفته بود رقصکنان و آواز خوانان خانمها از جلو و مردان پشت سر آنها به خانه عروس میرفتند . در خانه عروس نیز نردها در حیاط و خانمها در داخل خانه رقص و پایکوبی میکردند . تا یادم نرفته بگویم که هرکس در وسط می رقصد از داماد و اطرافیانش پولی بعنوان شاباش(هگاباش ) میگیرد که این پولها را در نهایت به دهلچی و همراهانش میدهند و از این راه هزینه آنها تامین می شد .  این بزن و بکوب ادامه می یافت تا در نهایت داماد را به داخل خانه دعوت میکردند و عروس در مقابل داماد می رقصد و شاباش قابل توجهی از داماد و اطرافیانش میگیرد . در این جریان فقط نزدیکان محرم داماد مثل برادر و .. میتوانند حضور داشته باشند . گاهی وقتها دفعه اول که به خانه عروس می آمدند داماد را نمی آوردند . داماد بعداً به همراه خانمها که با دایره میزدند و می خواندند به خانه عروس می رفتند .

رسم بود که در این رقص و پایکوبی داماد خواهر و سایر محارم خودش و عروس خانم را هم به رقصیدن دعوت میکرد  و به هرکدام شاباشی میداد .

این را هم بنویسم که وقتی خانمها وارد حیاط عروس خان میشدند دسته جمعی آوازی را میخواندند : به این صورت که :

 آل آلماغا گلمیشیخ ، شال آلماغا گلمیشیخ ، اوغلانون آدامویوخ ، گلینی آپارماغا گلمیشیخ .

خانمهای طرف عروس خانم هم دسته جمعی جواب می دادند :

 آل آلماغون وقتی دئیر ، شال آلماقون وقتی دئیر ،ایلشین بیر چای ایچین ، آپارماغین وقتی دویر .

بعد از بزن و بکوب به خانه داماد برمیگشتند . با تشریفات خاصی غنچه حنا درست میکردند و با تشریفات خاصی به دستهای داماد حنا می بستند و دوباره با ساز و آواز غخنچه حنا رابرداشته به خانه عروس میبردن و به دستهای عروس خانم هم حنا می بستند . ( متاسفانه آوازی را که در این جریانا خانمها میخواندند فراموش کرده ام اگر کسی میداند بنویسد بعد به مجموعه اضافه میکنیم )

با اینکار شب حنا بندان تمام میشود و از صبح روز بعد دوباره  این جریان ادامه پیدا میکرد تا به وقت شام .

در مهمانی شام طوی گئجه سی که معمولاً اصلی ترین شام این عروسی هم  میباشد و کلیه هزینه آن بعهده خانواده داماد است ، مهمانان خانواده داماد و همچنین مردهای خانه عروس از قبیل پدر ، برادر ،عمو، دایی و یا هر کسی را که برای خانواده عروس مهم است  دعوت میکنند  . اصلاً قبلاً به خانواده عروس خبر میدهند و تعداد مهمانان آنها را هم به شام اضافه میکنند .

بعد از شام اطرافیان عروس خانم به خانه برمی گردند . و عروس را برای رفتن به خانه بخت آماده می کنند .

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

تصویر جنبه تزیینی دارد

تقریباً نزدیک به نیمه های شب عده ای از خانمها بهمراه برادر ویا یک از محارم داماد شادی کنان به خانه عروس میروند و وقتی وارد خانه عروس می شوند دوباره همان آواز (آل آلماغا گلمیشق شال .....) میخوانند که این دفعه دیگر خانمهای خانه عروس چیزی نمی گویند . خانمها داخل منزل می روند و عروس را تحویل میگیرند و برای آخرین بار پدر عروس خان را صدا میکنند تا به دختر توصیه های بکند ( خیر، دعا ) و پدر عروس خانم جلو می آید و حرفهایی از قبیل اینکه  به شوهرت و به پدر و مادرش احترام بگذار و کاری نکن که آنها ناراحت بشوند . بدون اجازه آنها کاری انجام نده . بالباس سفید ممیروی به خانه بخت با لباس سفید هم باید از انجا بیرون بیایی . ...حرفهایی از این قبیل .

بعد برادر داماد برای بستن کمر عروس خانم می آید و با یک شال طی تشریفات خاصی کمر عروس خانم را می بندد . در موقع بستن کمر عروس خانم هم عده ای برای نمک مجلس حرفهایی میزنند ،مثلاً اینکه محکم ببند تا کمتر غذا بخورد .. از این حرفها .

بعد از این کار سند ازدواج را که محضر داده به خانواده عروس میدهند و عروس را تحویل میگیرند و چون روستا فاصله ها کم بود با پای پیاده و یا اسب ، که معمولاً در روستای آنروز ما با پای پیاده می بردند بطرف خانه داماد راه می افتند .

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
حيدربابا ، کندين توْيون توتاندا
قيز - گلينلر ، حنا – پيلته ساتاندا
بيگ گلينه دامنان آلما آتاندا
منيم ده اوْ قيزلاروندا گؤزوم وار
عاشيقلارين سازلاريندا سؤزوم وار
در نهایت عروس را تحویل گرفته بطرف خانه داماد راه می افتند . حرکت عروس در این زمان به آرامی و با صدای دایره و دست همراهان انجام می گیرد . ( گلین یِئریشی ضرب المثل است ) . وقتی به درب خانه داماد می رسند توقف میکنند ، و و یک عدد نعلبکی چینی را در ورودی درب خانه داماد قرار میدهند و به عروس خانم میگویند که با زدن پای محکم آنرا بشکند و بعد در یک منقل که آتش در ان روشن کرده اند اوزرلیک ( اسپند ) میریزند و دود میکنند تا تا عروس و کلاً خانواده از بدنظر (چشم بد ) در امان باشد . بعد مادر و خواهران داماد شروع میکنند در مقابل عروس به رقص و پایکوبی و این مرحله نیز خیلی زود به پایان میرسد . .
حالا داماد و ساق دوش و سولدوش به همراه دوستان خیلی نزدیکش در پشت بام خانه منتظر عروس خانم هستند وقتی عروس خانم به مقبل خانه ای که داماد در پشت بام آن است میرسد ،توقف میکند و منتظر می شود که داماد سیب به سر عروس بزند . آتشیکه شعله های بلندی دارد روشن میکنند و همه منتظر می مانند تا داماد سیبهارا بزند ، ولی از داماد خبری نیست ، از پایین داد می زنند که سیب را بزن ،و از پشت بام دوستانش میگویند که داماد گم شده است یا قهر کرده است ، بهر حال علت را می پرسند و دوستانش اطلاع میدهند که از پدرش انعام میخواهد و پدر قولهایی میدهد . و داماد به جلو می آید و کنار آتش قرار میگیرد و ساق دوش و سولدوش در کنارش قرار میگیرند و سه تا سیب سرخ زیبایی را با به دست پسر میدهند و پسر یکی یکی آنها را بطرف دختر پرتاب میکند و برای اینکه احیاناً به سر دختر نخورد مردی که به همراه دختر آمده کلاهش را وارونه روی سر دختر میگیرد . بدین ترتیب سه تا سیب هر کدام با هل هله و شادی حضار بطرف دختر پرتاب میشود .( اگر یکی از این سیب ها به دست دختر یا پسر دم بختی بیفتد اعتقاد داشتند که شانس باز میشد و بزودی ازدواج میکرد ) و بزرگان خانه داماد با گفتن ( الله اِلیکدان راضی اؤلسون ) پایان این بخش از عروسی را هم اعلام میکنند و خیلی ها بخصوص مردهای بیگانه به خانه های خود برمیگردن و عروس را به داخل اتاق می برند .

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
در داخل اتاق هنوز بزن و بکوب ادامه دارد ئ زنها رقص و پایکوبی میکنند و در نهایت عروس خانم که خسته و کوفته است با رقص مختصری در گوشه ای روی یک صندلی می نشیند . اجازه بدهید اینرا هم بگئیم که درحالی که در داخل خانه این کارها ادامه دارد داماد با دوستانش هنوز در پشت بام است  و آن زمانها که اطلاعات پسران از جریان ازدواج و مسائل مربوط به آنکم بود همراهانش در پشت بام چیزهایی که لازم بود به داماد یاد میدهند .

وقتی عروس خانم می نشیند ،جریان خوش گلدین شروع می شود و اول پدر داماد داخل اتاق می آید و بعد گفتن خوش گلدین پول یا طلا به عروس خانم میدهد و بعد مادر داماد و بعد به ترتیب خواهران و برادران و دامادها و اقوام و دوستان و آشنایان هرکدام چیزی و یا پولی بعنوان خوش گلدین به عروس خانم میدهند و بعد از این مرحله همه اتاق و در نهایت عروسی را ترک میکنند و یکنفر خانم با تجربه که نسبتاً مسن هم هست از طرف مادر دختر در خانه داماد می ماند و بقیه خانه را ترک میکنند و بعد عروس را در اتاقی که مخصوص خودش میباشد هدایت میکنند و همه بیرون میروند و بعد داماد از پشت با پایین آمده و به اتاق پیش عروس خانم میرفت و در را می بست .

...... وبعد از مدتی دستمال سفیدی را که ....... به کسی که پشت در منتظر بوده میدهد و همه با شادی  به خانه دیگری میروند و از سلامتی دختر اظهار خوشحالی و دستمال را به مادردختر میدهند و انعام میگیرند  . صبح همان شب مادر عروس از روغن حیوانی وعسل و تخم مرغ محلی صبحانه (قویماخ ) درست میکند و به خانه دامادمیفرستد .

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
تا سه روز عروس و داماد معمولاً فقط برای کارهای ضروری ، آنهم طوری که دیده نشوند بیرون می آیند ( علت این حرکت شرم و حیایی بود که در آن روزگاران عروس و داماد در مقابل بزرگترها داشتند .) روز سوم پدر یا برادر بزرگ داماد اول صبح دهلچی و سورنا و بالابانچی را به خانه می آورد و در خانه شروع به نوازندگی میکردند و بدین وسیله داماد بیرون می آمد و ..... بکار و زندگی معمولی بر می گشت . شب روز سوم خانواده دختر به افتخار خانواده داماد میهمانی و در حقیقت رو نمایی یا اصطلاح محلی ( آیاق آشماسی ) می کردند و کلیه خانواده داماد و فامیلهای نزدیک او را به شام دعوت میکردند . و شام را با صمیمیت و صفا در خانه پدر عروس خانم صرف میکردند و آخر شب به خانه خودشان بر می گشتند . البته پدر و مادر عروس خانم کادوئی با عنوان آیاق اشماسی به دختر و دامادشان میدهند.

نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
هفت روز بعد از عروسی یک عصر تمام فامیل و همسایگان دونفر در خانه عروس جمع می شوند و مراسم یددی قویما را بجای می آورند :
همه که جمع شدند یکی از زنان فامیل قبل از هرچیز دسمالی را که شب عروسی به مادر عروس خانم داده بودند به همه نشان میدهد . بعد عروس خانم روی یک صندلی می نشیند و یکی از خانمها که راه و چاه را میداند با دوتا چوب روی سر عروس بصورت ضربدری قرار داده و این حرفها ...را تاجایی که یادم مانده می خواند :
گلین ، گلین قیز گلین ،

 اَلی آیاقی دوز گلین ،

یئدی اؤغول ایسترم ،

سون بشیگین قیز ،گلین .
و اشعاری در این حال و هوا میخواند و در نهایت روسری عروس خانم را پسری پنج یا شش ساله که قبلاً به اوآموزش داده اند . برداشته و فرار میکند و بعد از گرفتن انعام از مادر پسر یا دختر آنرا روی درخت میوه ای می اندازد .
بعد با رقص و پایکوبی مختصری کلاً جریان عروسی و .... به پایان میرسد .
شما خواننده عزیز در هر کجای این نوشته ها کم و کسری مشاهده کردید لطفاًبرای تکمیل شدن این نوشته مرا در جریان قرار بدهید که ممنون خواهم بود . والسلام
--------------
بعلت فرارسیدن ایام سوگواری ماه محرم ، بزودی از مراسم این ایام ماتم در زمان قدیم تا آنجا که حافظه ام یاری میکند و من به چشم خود دیده ام برایتان خواهم نوشت و اگر شما هم یاریم کنید ممنونتان خواهم بود . یا علی ، به امید جمع آوری کلیه آداب و رسوم گذشته های دور

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

همانگونه که در بالا اشاره شد در همان روز ی که برای نشاندادن پارچه ها  (کلاً وسایل خریداری شده) نزدیکان و فامیل و همسایگان را هم دعوت کرده اند و یا روز بعد با حضور تقریبا همان افراد ، مراسم پارچا بیشمه را شروع میکنند . معمولاً یکی از لباسهای عروس خانم را برای برش و الگو برداری انتخاب می کنند که اغلب چادر  عروس را برای اینکار در نظر میگیرند . خیاط پارچه چادر را به سر عروس می اندازد و با قد عروس خانم میزان میکند و قیچی را برای بریدن چادر روی پارچه می گذارد ولی چادر را نمی برد و برای شیرینی بیشتر مجلس ،  میگوید که قیچی نمی برد و با گفتن این حرف  مادر داماد و سایر حاضرین هرکدام مبلغی را بعنوان هدیه به خیاط میدهند و معمولاً این پولها که مبلغ آن هم کم نمیشه برای اجرت خیاطی کفایت میکند . و خیاط هم که یکی از همسایگان یا فامیل میباشد برایگان لباسهای عروس خانم را آماده میکند . تا آماده شدن لباسهای عروس خانم  صبر میکنند و به محض آماده شدن لباسها مراسم عروسی شروع میشود .

 

 اجازه بدهید در اینجا یک رسم دیگری را یاد آوری نمایم که هنوز هم ادامه دارد ،در آخر همه این نشست و برخاست های زنانه در جریان عروسی پایان کار با رقص و پایکوبی خانم ها و در نهایت با رقص عروس خانم پایان می یابد

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

بعد از تمام شدن دوران آداخلی(نامزد) ، که مدت آن برای هر خانواده ای بسته به موقعیت و ضرورت ، زمان آن فرق میکند ، معمولاً در یک زمان مناسبزمان عروسی و بردن عروس به خانه بخت را برنامه ریزی و شروع می کنند . این مراسم در زمان قدیم که ما بیشتر از عروسی های آن دوران مینویسیم، بعلت اینکه اکثر روستائیان در آن زمان بکار کشاورزی و باغداری و دامداری مشغول بودند بعد از برداشت محصول صورت میگرفت و اغلب نزدیکی های رمضان و یا محرم و یا در اواخر پاییز به این مهم می پرداختند .

 

برای مراسم عروسی و تدارک مقدمات آن بزرگان دو خانواده ، یک شب در خانه یکی از طرفین به مشورت می پردازند و تمام قرار مدارها را بررسی و تنظیم می کنند .

خرید : خرید برای عروس خانم و آقا داماد در زمان قدیم که لباسهای آماده وجود نداشت و لباس های عروس و داماد توسط خیاط های محلی دوخته می شد ، بیشتر پارچه بود که آن را هم از پارچه فروشهای خود روستا (بزاز ) میخریدند و اگر در روستا بزازی نبود (تا آنجایی که من بیاد دارم گرگر و علمدار بزاز های زیادی بوده و اغلب خرید از خود محل انجام میگرفت .) به نزدیک ترین محلی که این کار امکان داشت می رفتند و خرید می کردند (مرحوم مادر من میگفت پارچه های عروسی من را پدر شوهرم از خوی خرید نموده بود و به این مسئله زیاد افتخار می کرد و  گویا در آن زمان این حرکت از ارزش والایی برخوردار بود .) بهر حال خرید انجام می شدکه اغلب عبارت بود از زیوربخت آیناسی آلات طلا ،پارچه برای کت ، پیراهن ،دامن ،لباسهای زیر ،لوازم آرایش ، آینه( لازم به توضیح است که این آیینه که به آن آئینه بخت (بخت آیناسی) میگویند  در پیش عروس و داماد و خانواده هایشان از ارزش والایی برخوردار بود و به آن آئینه بخت میگویند و اعتقاد دارند که اگر خدای نکرده  بلایی سر آیینه بیاید و یا اتفاقی برای آیینه بیفتد بدین معنی است که عروس خوش بخت نمی شود . البته این مسئله بیشتر اعتقاد خرافی است و بهر حال این آینه هم از شیشه است و احتمال شکستن آن میرود .) و شمعدان و .... و در این خرید علاوه برعروس و داماد ، پدر داماد برای نزدیکان عروس خانم و خانواده خودش و همچنین برای کسی که رل الچی (خواستگار) را انجام داده هدایایی میخرند و خانواده دختر نیز برای پسر معمولاً کت وشلوار و ساعت و ........لوازم مورد نیاز دیگر پسر را می خرند . خانواده پسر پارچه ها و سایر لوازمی را که خریده اند ، با تشریفات خاصی به خانه عروس میبرند و . مادر عروس خانم نیز فامیل و همسایه ها را برای دیدن وسایل خریداری شده دعوت میکند . همه که جمع میشوند یک نفر از طرف خانواده داماد، تک تک وسایلی را که خریده اند به حضارنشان میدهد . و بعد به رقص و پایکوبی می پردازند . و در نهایت زمان پارچه بران (پارچا بیشمه ) را تعیین میکنند . که معمولاً در همان روز و یا روز بعد را برای این کار در نظر میگیرند

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:هنرمندان , توسط آراز

 در این پست بر آن شدیم از هنرمندان گمنامی سخن بگوییم که از میان همین مردم بودند و با هنر خود شادی را به جشن های عروسی و ختنه سوران و سایر اوقات شاد مردم به ارمغان می آوردند و با ساز خود ، همراه با حرکات ماهرانه ، اوقاتی خوش برای خانواده ها فراهم میکردند . مردم ما هنوز از درو دیوار شهر صدای دهل حسنقلی را می شنوند و با تعریف مهارتهای این هنرمند ، با یاد روز های خوش آن دوران شاد میشوند .... هنوز یادی از صدای سورنای داداش افسری گرگری و عابدین دیلمی علمداری ( با تشکر از همشهری محترمی که این مسئله را یاد آوری فرمودند .) ، روز های مهیج و پر خاطره ایام جوانی پیر مردان آبادی ، در خاطره ها زنده میشود . یاد روزهایی که هفت شبانه روز میزدند و میرقصیدند و کُشتی میگرفتند با ساز و دهل داماد را به حمام میبردند و با رقص و آواز نصف شب به خانه عروس میرفتند و عروس در مقابل داماد میرقصید و انعام میگرفت و در همان شب دوباره با همان ساز و آواز حنا به خانه عروس میبردند و در حالی که زنان و دختران خانواده داماد دسته جمعی و هماهنگ میخواندند ( : بدین مضمون ، ما از خانواده داماد هستیم و آمده ایم عروس را به بریم . زنان و دختران خانواده عروس هم با همان لحن و آواز دسته جمعی جواب میدادند که : حالا وقت بردن عروس نیست و بفرمایید بنشینید و یک چایی بخورید . )
زنها و دختران با دایره در داخل خانه میزدند و می خواندند و مرد ها هم در بیرون خانه یا در حیاط بزرگ آنروزگاران با ساز دهل میزدند و جوانان به رقص و پایکوبی می پرداختند .
لازم به یاد آوری است که در بین زنها نیز بودند افرادی که در نواختن داره مهارت داشتند همراه با دایره ، آواز هم میخواندند ، از هنر خود دست مزد اندکی میگرفتند ، همانگونه که دهلچی و سورناچی ها هم مبلغی بعنوان دست مزد ( که اغلب به عنوان شاباش از طرف دور و بری های عروس و داماد به جوانی که در وسط میرقصید میدادند و در نهایت مقداری از این پول ها را به این هنرمندان میدادند .)
تا به امروز که گروه های موسیقی مدرن جای آنهارا گرفته است در هیج جایی یادی و نامی از آنها برده نشده است.امیدوارم که این مختصر حرکتی باشد در شناساندن تمام آنها که در آبادی های مختلف این شهرستان، مدتهای مدید ( آن زمان که حتی رادیو هم نامی نا آشنا بود .) طرب و شادی را به به جشن های پدران و نیاکانمان ارزانی میداشتند .
حالا فرصتی پیدا کرده ایم ، جریان عروسی های زمان قدیم را در این آبادی برای ثبت در دفتر خاطراتمان بظور کامل بنویسم تا فرزندانمان بدانند شادی و لذتی را که ما از صدای دهل و سورنای آن زمان میبردیم جوانان امروز از بهترین ارکستر ها نمیبرند .
آیا شما هم به این رسم و آیین پدرانمان علاقه ای دارید آیا شما عکس یا خاطره ای از این هنرمندان گمنام دارید ؟ آیا شنیده اید که وقتی دهلچی حسنقلی به هیجان می آمد چگونه محکم به دهل میکوبید و دایره وار دور خودش میگشت . منتظرتان هستم کمک کنید این آیین هارا جاودانه کنیم ........

.کمک کنید ارزش را دارد.

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

قند سیندیرما (شکستن کله قند )بعد از این جریانات وقتی تعیین میشد و یک شب بزرگان خانواده پسر برای تعیین مبلغ مهریه  و سایر شرایط به خانه دختر  میرفتند . در خانه عروس خانم بعد از گفتگوهای زیاد درباره مهرریه و صحبت های حواشی با تثبیت قول و قرار ها  با صلوات و کف زدن به گفتگو ها پایان میدهند و برسم محلی ، کله قندی را که خانواده پسر بهمراه خود آورده اند از طرف یکی از نزدیکان داماد می شکند . البته این شستن تابع تشریفات خاصی است و با تفریح و بگو و بخند زیادی همراه میباشد . این قند کله ای کا با طرز زیبایی تزیین شده است باچکش قند شکنی که آنهم تزئین شده است کله قند از قند با یک ضربه محکم جدا میشود و با گرفتن انعام به مادر دختر تحویل داده میشود که بعد در مراسم عقد روی  پارچه سفیدی که توسط دونفر روی عروس خانم گرفته میشود ساییده می شود . در این مراسم بعد از پیایان شکستن کله قند به همه چای شیرین می دهند و به خانواده پسر چای شیرین دورنگ میدهند که در مقابل مبلغی بعنوان انعام بعد از خوردن چای دورنگ داخل استکانها گذاشته میشود .....

بهر حال بعد از این کارمردها تمام شد و بیرون رفتند زنها وارد میدان میشند و مادر و خواهر و فامیلهای نزدیک پسر هرکدام انگشتر ، النگو، کردنبد و یا هدایایی در این حد به عروس میدهند و تا پاسی از شب به رقص و پایکوبی میپرداختند.

به این دختر خانم از این مرحله به بعد ( آداخلی قیز ) می گفتند  . شهریار در حیدربابایه سلام می گوید :

بایرامودی گِئجه گوشی اؤخوردی

آداخلی قیز بیک جورابی تؤخوردی

هر کیم شالون بیر باجادان سؤخوردی

آی نه گوزه ل قایدادی شال ساللاماخ

بیک شالونا بایراملوقون باغلاماخ

از این مرحله به بعد پسر و دختر بصورت جسته و گریخته همدیگر را با حجب و حیا ی آمیخته با ترس و خجالت همدیگر را ملاقات می کردند و پسر هدایای کوچکیاز قبیل جوراب و شال و عطر و ...برای آداخلی خودش در ملاقاتها می دهد . این مدت یعنی دوران نامزدی بخصوص در آن دورانهای قدیم لذت بخش ترین دوران زندگی دختر و پسر بود و وقتی به پیری میرسنیدند و صاحب نوه و نتیجه می شدند هر کدام ماجرا ی دیدارهای خود را مثل قصه و داستان کتابها برای اطرافیان تعریف میکردند که حتما شما نیز شنیده اید.

در زمان آداخلی "نامزدی" ، خانواده داماد و عروس به بهانه های  مختلف بخصوص در اعیادی مانند نوروز ،قربان ، چهارشنبه سوری ، چله و...... هدایائی از از طرف خود و فامیل نزدیک به دختر و برای دعروس خانم و خانواده اش مبرند و  خانواده عروس خانم نیز متقابلاًبعنوان " پای یئری قویماق " هدایایی هرچند مختصر برای پسر و خانواده اش و کسانیکه هدایایی برای عروس فرستاده اند ،  می برند .  

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

البته استارت عروسی از این تاریخ زده می شد. مادر به همراه یک یا دونفر از زنهای فامیل نزدیک مجدداً به خانه دختر می رفتند و زمان برنامه شال اوزوک را تعیین میکردند .  و یک عصر یا شب با تشریفات خاصی ، با بزن و بکوب مختصری شال را روی سر دختر و انگشتر را به دست دختر میکردند .

 

(در اینجا بهتر است از رسم دیگری برایتان بنویسم که بندرت اتفاق می افتاد و آن این بود که گاهی در عروسی ها ، که دختران به رقص و پایکوبی می پرداختند مادر پسرها که معمولاً قبلاً با خانواده دختر هماهنگ می شد شالی در هنگام بازی روی سر  دختر مشخص می انداخت و این به معنی آن بود که این دختر را به پسرش نشان میکرد و دیگر کسی به خواستگاری آن دختر نمی رفت و او مال پسر خانواده صاحب شال بود . تا رسماً سایر مراسم بجای آورده شود . اینکار در موقعیتهای دیگر عروسی نیز ممکن بود انجام شود )

حيدربابا ، قورى گؤلوْن قازلارى

گديکلرين سازاخ چالان سازلارى

کَت کؤشنين پاييزلارى ، يازلارى

بير سينما پرده سى دير گؤزوْمده

تک اوْتوروب ، سئير ائده رم اؤزوْمده

 

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:بزرگان خیر, توسط آراز

مرحوم حاج میرعباس عمرانی گرگری فرزند مرحوم سیّد آقا که از سادات جلیله و ارجمند گرگر وحاج میر عباس عمرانی گرگری برادرزاده مرحوم آقای حاج سیّد حسین عمرانی گرگری میباشد .حجت الاسلام مرحوم آقای سید حسین عمرانی گرگری ( یکی از روحانیون دانسشمند منطقه و گرگر بودند که در فرصتی مناسب در باره ایشان خواهم نوشت .مرحوم میر جواد عمرانی ، روحش شاد قرار بود عکس و مطالبی درباره ایشان به اینجانب بدهند که اجل مهلتشان نداد و به سرای باقی شتافتند .)

 تقبّل کل هزینه احداثی مسجد جامع واقع در میدان امام حسین (ع) گرگر توسط ایشان یعنی حاج عباس عمرانی گرگری انجام گرفت .یکی از کارهای ارزشمند ایشان است  بدیهی است خدمات ایشان در رابطه با تخریب و تجدید بنای مسجد مزبور فوق العاده حائز اهمیت می باشد . تخریب مسجد جامع قبلی و تجدید بنای آن با عظمتی وصف ناپذیر با هزینه نزدیک به هشتاد میلیون تومان آن زمان  با آنهمه ساختار و عظمت و گنبد و مناره های مربوطه که می توان گفت در شهرستان جلفا و مرند از نظر اهل فن منحصر به فرد می باشد و برای اینکه احیاناً جهت تکمیل جزئی ، هزینه های بعدی نیز برابر وصیّتی که نمودند از ثلث ما ترک خود منظور وتاکید بر انجام آن نمودند بدیهی است ساختمان مزبور دو اشکوبه و با اصول مهندسی و معماری روز انجام یافته شک نیست یاد و نام و روح شریف این فرد مومن در پرتو فرمان مبارک "الهی انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر ابد الآباد دائم السنوات " ورد و ذکر آیندگان و در دفتر باقیات صالحات الهی ثبت و ضبط خواهد بود از محضر عالی و متعالی خدای سبحان مسئلت داریم که روح پاک و مطهر این شادروان را قرین ارواح طاهره ، اجداد ماجدش فرماید .

مسجد جامع تازه تاسیس گرگر

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

وقتی این سطور رامی نویسم نزدیک به شصت سال از عمر خود را سپری کرده ام  ، اما هنوز هروقت فرصتی پیش می آید و به گذشته های دور برمی گردم ، به این نتیجه میرسم که  روزگار کودکی پر خاطره ترین و لذت بخش ترین روزهای زندگی من است (خاطره آن روزگاران .آنزمان ها که حرفها از دل بر می آمد و لاجرم بر دل نیز می نشست و ما جرا های  عروسی و عزای روستای آن روزگاران ما هردو به نوعی موجبات انبساط خاطر مارا فراهم می کرد و بقول شهریار شیرین سخن :

 

حيدربابا ، بولاخلارين يارپيزى

بوْستانلارين گوْل بَسَرى ، قارپيزى

چرچيلرين آغ ناباتى ، ساققيزى

ايندى ده وار داماغيمدا ، داد وئرر

ايتگين گئدن گوْنلريمدن ياد وئرر

بگذارید از عروسی هایمان در آن روزگاران بنویسم که لذت شاد بودن و شاد زیستن را  برای مردمی که هیچ وسیله سرگرمی نداشتند ، به ارمغان می آورد .

آن زمان ها معمولاً دختر و پسر همدیگر را آنگونه که باید و شاید نمی شناختند و یا شناختی از دو ر یا در حد صحبت بزرگان خانه از فرد مورد بحث داشتند . بزرگترها (پدر و مادر و اگر زنده بودند پدر بزرگها و مادر بزرگها با مشورت و همفکری یکدیگر ،دختری را برای پسر خودشان نشان میکردند و چون در روستا ، همه از بود و نبود هم آگاهی داشتند یک روز عصر و یا شب ، مادر یا خاله ویا عمه ی  پسر به خانه دختر می رفتند ( معمولاًدونفر از فامیلهای بسیار صمیمیو مورد اعتماد خانواده ) و بعد از صحبت های متفرقه ، مسئله را مطرح میکردند و مادر دختر به آنها می فهماند که باید با پدر دختر حرف بزند و جواب او بلی یا خیر مسئله را روشن میکرد . مادر دختر شب مسئله را بطور خصوصی با پدر خانواده در میان می گذاشت و در صورت موافقت ایشان ، به خانواده پسر که روز بعد برای گرفتن جواب مراجعه میکردند موافقتشان را اعلام میکردند . و الچی های پسر با شادی و سرور به خانه بر می گشتند و با اعلام موافقت خانواده دختر ، از پدر و مادر پسر مژدگانی ( معمولا در موقع خرید برای دختر یک چادریا هدیه ای در این حدود ، برای این خانم که سمت اِلچی را داشت  میخریدند )میگرفت .

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

 

ایستیرم گرگرین قدیم تویلارونان یازوم ، همان تویلارکی مشهدی عبادون فیلمین آدامون یادونا سالوردولار ، همان تویلارکی دهولون حسنقلی عمی و بالابانون حسینقلی عمی و دم ساخلویان بالابانچوسی دا علمداردان عابدون عمی ییدی . الله هاموسونا رحمت ایله سین . بو آداملاردان و بوتویلاردان عکسیز اولسا چوخ یاخجی اولار . اوتویلارکی اوچ گون اوچگئجه چالوردولار و اوینوردولار و میداندا حلقه ووروب گولشیردیلر و....سیزدن کمک لیک ایستییرم ...یا علی ...

نگارش در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

بایاتی ها اشعار دلنشینی هستند که سینه به سینه نقل شد ه و اکنون نیز با تمام لطافت ، نوازشگر روح و روان ما هستند و بایاتی های لالایی نخستین پیمان آهنگین و شاعرانه ای است که میان مادر و کودک بسته میشود . رشته ایست ، نامرعی که از لب های مادر تا گوش های کودک را می پوید و تاثیر جادویی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرامی گیرد .
رشته ای که حامل آرمان ها و آرزو های صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند و این آرزو ها آن چنان بی تشویش و ساده بیان می شوند که ذهن شنونده در این که آنها آرزو هستند یا واقعیت ، بی تصمیم و سرگردان می ماند ، انگاری که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود .
لالایی ها از جمله ادبیات شفاهی هر سرزمینی است ، چرا که هیچ مادری آن هارا از روی نوشته نمی خواند و همه مادران بی آن که بدانند از کجا و چگونه ، آن ها را میدانند .
اما شعر لالایی از آن مادر است ، زیرا مادر با خواندن لالایی در حقیقت با کودک خود گفتگو میکند و همین قدر که کودک به او گوش میدهد برایش کافی است . به طور کلی لالایی هارا می توان به شیوه ی زیر دسته بندی کرد :
لالایی هایی که مادر آرزو میکند کودکش تندرست بماند و اورا به مقدسات می سپارد
*-لای لای دئدیم اوجادان ، / اونوم چیخدی باجادان ،
سنی تانری ساخلاسین ، / چیچکدن ، قیزیلجادان ،
لالایی هایی که مادر آرزو میکندکودکش به ثمر برسد
لالای دئدیم یاتینجا ، / گؤزلرم آی باتینجا ،
سایارام اولدوزلاری ، / سن حاصیلا چاتینجا ،
*– لالایی هایی که مادر در آن ها به کودک میگوید که با وجود او دیگر بی کس و تنها نیست
لالای امگیم بالا ، / دوزوم چؤرگیم بالا ،
گؤزلرم بؤیویه سن ، / گؤروم کؤمگین بالا ،
*- لالایی هایی که مادر آرزو می کند کودکش بزرگ شود و همسر بگیرد و او عروسیش را ببیند
لالاسی درین بالا ، / یوخوسو شیرین بالا ،
تانری دان عهدیم بودور ، / تویونو گوروم بالا
*- لالایی هایی که مادر آرزو می کند هنگامی که کودک بزرگ شد قدر شناس زحمات او باشد
لالای ددییم آدیوا ، / تاری یتسون دادیوا ،
بویوک اولاسان بیرگون ، / منی سالاسان یادیوا
*- لالایی هایی که مادر از بیخوابی کودک به تنگ می آید
لای لای دئدیم یاتینجا ، / گؤزلرم آی باتینجا ،
جانیم زینهارا گلدی ، / سن حاصیلا چاتینجا
*– در دسته دیگر از لالایی ها مادر افزون بر آن که کودک را با کلام ، ناز و نوازش می کند ، لالایی را بنام او مُهر ( بنام کودک ) می زند
لالای ددیم آدینا ، / حاق یئتیشسین دادینا .
هر لالای ائشیدنده ، / " یک اسم ؟ " دوشر یادیما
شاید مادران جوان امروزی با تاثیر معجزه آسای این کلمات زیاد آشنا نباشند پس امتحانش ضرری ندارد

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

 

نحوه‌ بازي‌ (هفت‌  سنگ‌پس‌ از يارگيري‌ و تشكيل‌ دو تيم‌ به‌ روشهاي‌ معمول‌ براي‌ تيم‌ آغازگر بازي‌ قرعه‌ كشي‌ بعمل‌مي‌آيد. و سنگها را كه‌ تعداد آنها هفت‌ قطعه‌ مي‌باشد بر روي‌ هم‌ مي‌گذارند و افرادي‌ كه‌ آغازگر بازي‌ درخط شروع‌ بازي‌ مي‌ايستند و يك‌ نفر توپ‌ را بطرف‌ سنگها نشانه‌ گيري‌ مي‌نمايد چنانچه‌ به‌ هدف‌ اصابت‌كند سنگها بر روي‌ زمين‌ مي‌ريزد و افراد آن‌ تيم‌ پراكنده‌ مي‌شوند و بازيكنان‌ تيم‌ مقابل‌ به‌ تعقيب‌ افرادآغازگري‌ بازي‌ مي‌پردازند و افراد آن‌ تيم‌ ( بازي‌) هر كدام‌ سعي‌ و تلاش‌ مي‌نمايند دوباره ‌سنگها را بر روي‌ هم‌ بچينند اگر به‌ يكي‌ از افراد تيم‌ توپ‌ اصابت‌ نمود از بازي‌ خارج‌ مي‌شود و بدين‌ترتيب‌ ساير افراد تيم‌ سعي‌ مي‌كنند بازي‌ را سريعتر به‌ پيش‌ ببرند چون‌ يكي‌ از بازيكنان‌ تيم‌ از بازي‌خارج‌ شده‌ بود اگر بازيكنان‌ تيم‌ توانستند سنگها را بر روي‌ هم‌ بچيند مي‌گويند هفت‌ سنگ‌ و اگرنتوانستند بعنوان‌ بازنده‌ اعلام‌ مي‌شوند و بازي‌ را به‌ گروه‌ مقابل‌ خود مي‌سپارند.

 

ابتدا

 

سنگ‌ بازي‌ از جمله‌ بازيهاي‌ مرسوم‌ در بيشتر نقاط ايران‌ است‌ در اين‌ بخش‌ نيز در نقاط روستاي‌ آن‌ بازي‌ شكل‌ مي‌گرفت‌. در بين‌ كودكان‌ عموميت‌ بيشتري‌ دارد وسيله‌ بازي‌ تعداد هفت‌ قطعه‌سنگ‌ مي‌باشد.

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

 

يك‌

نوع‌ بازي‌ ديگر محلي‌ است‌ كه‌ كودكان‌ آن‌ را بيشتر دوست‌ مي‌دارند در اين‌ بازي‌ تعداد افرادبيشتر از 10 نفر مي‌باشد ابتدا ياري‌گيري‌ شروع‌ مي‌شود به‌ دو گروه‌ تقسيم‌ مي‌شوند قرعه‌كشي‌ مي‌شود،يك‌ گروه‌ انتخاب‌ مي‌شود و مشغول‌ بازي‌ مي‌شوند، افراد گروه‌ ديگر به‌ فاصله‌ معيني‌ در كنار بازي‌ هستند توپي‌ در اختيار آنها قرار مي‌گيرد و آنها سعي‌ مي‌كنند با آن‌ توپ‌ افراد داخل‌ بازي‌ را بزنند و آنها نيز سعي‌مي‌كنند ( داخل‌ بازي‌) توپ‌ به‌ آنها اصابت‌ نكند و اگر توانستند توپ‌ را بگيرند يك‌ قص‌ به‌ حساب‌مي‌آيد و اگر توپ‌ به‌ هر يك‌ از افراد بازي‌ اصابت‌ نمايد آن‌ فرد از بازي‌ خارج‌ مي‌شود و اگر نتوانستند آنهارا بزنند ( داخل‌ گروه‌ بازي‌) بازي‌ به‌ همان‌ ترتيب‌ ادامه‌ مي‌يابد و بالاخره‌ وقت‌ غروب‌ فرا مي‌رسيد وآنها يعني‌ برندگان‌، شادي‌كنان‌ به‌ خانه‌هاي‌ خود برمي‌گردند.

 

ووردي‌

قاشدي‌

 

اين‌

بازي‌ بيشتر در بين‌ كودكان‌ رايج‌ است‌ : و بعد از اينكه‌ قرعه‌كشي‌ مي‌شود و يا يك‌ نفر داوطلب‌بازي‌ شد بازي‌ آغاز مي‌شود و افراد دست‌ خود را به‌ او مي‌زنند و فرار مي‌كنند و او نيز بطرف‌ آنها مي‌دودتا آنها را بزند اگر در بين‌ راه‌ توانست‌ يكي‌ از آنها را بزند. آن‌ فرد مي‌بايست‌ بقيه‌ افراد را تعقيب‌ مي‌كرد وآن‌ فرد نيز تا آخر بازي‌ نمي‌توانست‌ افراد را بزند. بازنده‌ مي‌شد و بازي‌ تمام‌ مي‌شد و در آخر بازي‌ افراد سوار فرد بازنده‌ مي‌شدند و او آنها را چند متر حمل‌ مي‌كرد. بعد از اين‌ كار با شادي‌كنان‌ به‌ سوي‌ خانه‌مي‌رفتند
افرادافراد

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

 

 

بین دونفر و معمولاً خانم این بازی صورت میگیرد و مراحل مختلفی دارد . به این ترتیب که پنج قطعه سنگ گرد (مانند گردو ) را انتخاب میکردند و با قرعه یکی از طرفین بازی را شروع میکرد . یکی از سنگها را دردستش نگه میداشت و اول چهار سنگ بقیه را یکی یکی ، بعد دوتا دوتا ، بعد سه تا و یکی و در مرحله آخر هر چهار سنگ را برمیداشت و مرحله بعد بازی را شروع میکرد ، چهارتا سنگ را روی زمین پهن میکرد و دوتا انگشت شست و اشاره دست چپ را مانند پل قرار میداد و سنگها را مثل دفعه قبل اول یکی یکی و بعد.... از زیر پل عبور میداد و در آخر نیز همه چهار سنگی را که از زیر پل انگشتانش گذرانده بود با یک ضربه جمع میکند و هرکس زود تر این مرحله را انجام بهد برنده این بازی میباشد . لازم به توضیح است که در حین بازی در هر مرحلهای دچار خطا شد طرف مقابل به بازی می پردازد و در صورت خطای طرف مقابل ، آن یکی از هرمرحله ای مانده بازی را ادامه میدهد .

شما دوست عزیزی که این سطور را میخوانی اگر بازیهایی از این دست را میدانی در قسمت نظرات نوشته و مرا در چمع آوری اینگونه آداب و رسوم یاری فرمایید .ممنون

از بازیهای دیگر توپ عربی ، هولوش دولابان ، تیله بازی ، گردو بازی ، یازی دیگری با غوزه پنبه (در قدیم محصول پننبه این منطقه فراوان بود .) تخم مرغ بازی در عید و بازیهایی که برای سرگرمی در عروسی ها و جشنها صورت میگرفت .که هرکدام را در فرصت مناسب تهیه و منتشر خواهیم کرد .

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز

بازي‌ كودكان‌ هر يك‌ از حيث‌ موضوع‌ از افسانه‌ هاي‌ محلي‌ نشأت‌ گرفته‌ و نحوه‌ عمل‌ يك‌ نوع‌ هوش‌ آزمايي‌ است‌ كه‌ از روزگاران‌ كهن‌ سينه‌ به‌ سينه‌ در ميان‌ قبايل‌ و طوايف‌ و روستاهاي‌ مختلف‌ و نواحي‌شهري‌ ايران‌ باقي‌ مانده‌ است‌ در اين‌ ميان‌ نمونه‌اي‌ از بازيهاي‌ محلي‌ رايج‌ در روستاها و نواحي‌ شهري‌ درمنطقه‌ جلفا  (گرگر) را ذكر مي‌نمايم‌.

قايم‌ موشك‌ بازي‌ (گيزلن‌ پاچ‌)

قايم‌ موشك‌ بازي‌ يك‌ نوع‌ از بازيهاي‌ محلي‌ است‌ كه‌ در ميان‌ كودكان‌ رواج‌ بيشتري‌ داشت (و امروزه نیز بندرت در گوشه و کنار هادیشهر دیده میشود )  و بصورت ‌جمعي‌ وگروهي‌ و تك‌ گروهي‌ انجام‌ مي‌گيرد و تعداد بازيكنان‌ آن‌ بيشتر از 3 نفر مي‌باشد. در اين‌ بازي‌ محلهايي‌را  كه‌ فضاي‌ بيشتري‌ داشته‌ و از موقعيت‌ بهتر و مناسبتري‌ براي‌ مخفي‌ شدن‌ بازيكنان‌ برخوردار باشد در نظر مي‌گيرند .  ابتدا يك‌ نفر از بازيكنان‌ نقش‌ گرگ‌ را بر عهده‌ مي‌گيرد و منطقه‌اي‌ را كه‌ قبلا در نظرگرفته‌ چشمانش‌ را مي‌بندند و با اتمام‌ فرصت‌ مناسب‌ گرگ‌ دستمال‌ را باز مي‌كند و بازي‌ شروع‌ مي‌شود قبل‌ از باز شدن‌ چشمان‌ گرگ‌، بازيكنان‌ بايد در جاهاي‌ مختلف‌ و مناسب‌ مخفي‌ شوند. بازي‌ شروع ‌مي‌شود و گرگ‌ به‌ جستجوي‌ بازيكنان‌ مخفي‌ مي‌پردازد و به‌ تعقيب‌ آنها مي‌پردازند و هریک از‌ اعضاي‌ تيم‌ راببيند به‌ تعقيب‌ آن‌ مشغول‌ مي‌شود. و اگر توانست‌ او را بزند از بازي‌ خارج‌ و بجايش‌کسی که زده شده  وارد بازي‌مي‌شود.  قبلا محلي‌ تعيين‌ مي‌نمودند، هركسي‌ به‌ آن‌ محل‌ مي‌رسيد نجات‌ پيدا مي‌كرد در اين‌ ميان‌ سايربازيكنان‌ تيم‌ نيز از فرصت‌ استفاده‌ مي‌نمايند و سعي‌ مي‌كنند خود را به‌ محل‌ بازي‌ برسانند تا موقعي‌ كه ‌گرگ‌ نتواند كسي‌ را بگيرد بازي‌ تكرار مي‌شود. و بازي‌ بدين‌ ترتيب‌ ادامه‌ مي‌يابد. و بعد از اتمام‌ بازي، ‌بازيكنان‌ شادي ‌كنان‌ به‌ سوي‌ خانه‌هاي‌ خود برمي‌گردند

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:آداب و رسوم, توسط آراز
در این پست و چند پست بعدی میخواهم از واژه نامه های محلی خودمان بنویسم . اگر جایی مشکل داشتبفرمایید اصلاح کنم و اگر شما بیشاز اینها میدانید . کامت بگذارید تا در سایت گرگریان اضافه کنم برای ماندگاری برای آیندگان . ممنون 

 

واحدهای اندازه گیری حجم  ‌ (دؤلماق‌ اولچولري‌  )

اولچي‌ (اندازه‌) ظرف‌ حلبي‌ يا مسي‌ است‌ در اندازه‌ يك‌ كاسه‌ كوچك‌

شير را با آن‌ اندازه‌ مي‌گيرند.

اووج ‌(کف‌ دست)‌ -  مقدار گندم‌ يا آرد و يا وسايل‌ ديگر كه‌ در يك‌ كف‌ دست‌  ، (در حاليكه‌ انگشتان‌ بهم‌چسبيده‌ و كف‌ دست‌ باز است‌) جاي‌ مي‌گيرد.

ايكي‌ اووج‌ (كف‌ دو دست‌) گنجايش‌ دو كف‌ دست‌ را گويند در حاليكه‌ دستها از طرف‌ انگشت‌ بهم‌چسبيده‌ باشند و دو دست‌ حالت‌ يك‌ ظرف‌ كاسه‌ را بخود مي‌گيرد.

سيخیم‌. مقدار آرد و گندم‌ و حبوبات‌ كه‌ معمولا در يك‌ مشت‌ بسته‌ دست‌ جاي‌ مي‌گيرد.

آيري‌ اولچي‌ (اندازه‌هاي‌ ديگر)

بير اَل‌ (يك‌ دست‌) واحد اندازه‌گيري‌ آب‌ چشمه‌ جويبار و نهر كه‌ در مجراي‌ معمولي‌ آب‌ و قنات ‌جريان‌ دارد را بير آل‌ گويند.

داوار(دام) : واحد گوسفند و بز و بره‌

مال‌ (گاو) : حد گاو و گاوميش‌ و شيرده‌

ساغ‌ مال‌ : واحد گوسفند و بره‌ شيرده‌

قره‌ مال‌: واحد اسب‌ و الاغ‌ و قاطر

واژه‌ نامه‌ و اصطلاحات‌ عروسي‌

طوي‌ : عروسي‌

گلين‌ : عروس‌

كوره‌كن‌ : داماد

جاهاز: جهيزيه‌

قائين‌ آنا : مادر عروس‌ و داماد

قائين‌ آتا : پدر عروس‌ و داماد

باشليق‌ : شيربها

بالديز : خواهر عروس‌ و داماد

كبين‌ : مهريه‌

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

واژه‌ نامه ‌اصطلاحات‌ وسايل‌ حمل‌ و نقل‌ و اشيا و آب‌

تولوق‌ : نوعي‌ از چرم‌ و پوست‌ گوسفند و لاستيك‌(مشك‌)

سَطيل‌ : سطل‌

دؤلچا: سطل‌

وِديره‌ : نوعي‌ سطل‌ دهان‌ گشاد كه‌ بوسيله‌ آن‌ آب‌ را از چاه‌ بيرون‌ مي‌كشند.

دؤئل : سطلی از لاستیک کلفت مثل لاستیک چرخ ماشین که از آن در کشیدن خاک و یا لجن از چاه استفاده می شد .

واژه‌ نامه‌بوي‌ اولچي‌ لري‌ (واحدهاي‌ طول‌)

آرشين‌ : اگر يك‌ دست‌ انسان‌ كاملا باز باشد از نوك‌ بيني‌ تا نوك‌ انگشت‌ مياني‌ دست‌ كشيده‌ را يك‌آرشين‌ حساب‌ مي‌كنند و معمولا حالا يك‌ متر محسوب‌ مي‌شود.

ياريم‌ آرشين‌ : ميزان‌ نيم‌ زرع‌ از سر آرنج‌ تا نوك‌ انگشت‌ مياني‌ دست‌ مي‌باشد.

آدديم‌ : قدم‌ يك‌ گام‌ كشيده‌ از پاشنه‌ عقب‌ پا تا نوك‌ انگشت‌ پاي‌ جلو و اندازه‌ تقريبي‌ آن‌ حدود يك‌آرشين‌ است‌. اين‌ اندازه‌ها براي‌ اندازه‌گيري‌ طولهاي‌ متوسط روي‌ زمين‌ و مزرعه‌ و اطاق‌ بكار مي‌رود.

آغاج‌ (فرسنگ‌ يا فرسخ)‌ :  مقدار راهي‌ است‌ كه‌ يك‌ انسان‌ معمولي‌ در بيابان‌ و كوه‌ به‌ حالت‌ پياده‌ وبدون‌ خستگي‌ و در حالت‌ معمولي‌ بتواند در مدت‌ يك‌ ساعت‌ طي‌ كند. هر آغاج‌ يا فرسنگ‌برابر با 6 كيلومتر است‌.

آياخ‌ (پا) :  براي‌ اندازه‌گيري‌ طولهاي‌ كوچك‌ كه‌ روي‌ زمين‌ قرار دارند مانند فرش‌ و طول‌ و عرض ‌اتاق و اندازه آن  از انتهاي‌ پاشنه‌ تا سرانگشت پا‌.

دؤت‌ بارماق‌ (چهار انگشت):  پهناي‌ چهار انگشت‌ بهم‌ چسبيده‌ است‌ از سايه‌ انگشت‌ سبابه‌ تاانگشت‌ كوچك‌.

قاريش‌ : طول‌ آن‌ از نوك‌ انگشت‌ كوچك‌ تا نوك‌ انگشت‌ شست‌ در حاليكه‌ همه‌ انگشتان‌ كاملا ازهمديگر باز باشد.

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

اصطلاحات‌ سوختني‌ تنور و اتاق‌

 

اؤدون‌ : هيزم‌

آغاج‌ : درخت‌

په‌ هين‌ : پهن‌ اسب‌ و الاغ‌

خَزَل‌ : برگ‌ خشكيده‌ درختان‌

تَزَح‌ : سرگين‌ و پهن‌ حيوانات‌

قيغ‌ : پشگل‌ گوسفندان‌

سِشمه‌ : پشگل‌ گوسفندان‌ همراه‌ با خرده‌ ريزه‌ علوفه‌ و خس‌ و خاشاك‌ طويله‌ كه‌ معمولا سوخت‌ تنور روستائيان‌ مي‌باشد.

قیل‌ جيخ‌ : خارهاي‌ كوچك‌ پوسته‌ غلات‌

تيكان‌ : خار

كَرمه‌ : سرگين‌ حيوانات‌ را در بيرون‌ از طويله‌ مي‌ريزند و پس‌ از سفت‌ شدن‌ آن‌ را با بيل‌ بريده‌ در كنارخانه‌هاي‌ روستايي‌ بنام‌ كرمليق انباشته‌ مي‌كنند ماده‌ سوختني‌ زمستان‌ روستائيان‌ مي‌باشد.

ياپبا : سرگين‌ حيوانات‌ را خيس‌ كرده‌ و بصورت‌ قرص‌ مدوري‌ روي‌ ديوار گلي‌ خانه‌ روستايي‌مي‌چسبانند وپس‌ از خشك‌ شدن‌ براي‌ مصرف‌ زمستاني‌ در تنور در محلي‌ بنام‌ قَلاخ‌ لوخ‌ جمع‌ مي‌كنند.

 

واژه‌ نامه‌اصطلاحات‌ لباس‌ و پوشاك‌

 

آرخاليق‌ : به‌ كت‌ مردانه‌ مي‌گويند.

اَلجَق‌ : دستكش‌ را بزبان‌ محلي‌ مي‌گويند.

تومان‌ : زير شلوار را مي‌گويند.

چاریخ‌ : كفش‌ مردان‌ در گذشته‌ چارخ‌ بوده‌ جنس‌ آن‌ از چرم‌ و لاستيك‌ بود

كوينك‌ : پيراهن‌

شَلمه‌ : روسري‌ و پارچه‌اي‌ كه‌ در تابستانها گرم‌ به‌ سر مي‌بندند.

دُؤن‌ : لباس‌ مخصوص‌ زنان‌ مي‌باشد.

 

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

واژه‌ نامه‌اصطلاحات‌ مواد غذايي‌

آيران‌ : دوغ‌ حاصل‌ از ماست‌ را كه‌ با آب‌ مخلوط كرده‌ و مي‌نوشند.

قاتوق‌ : يؤقورت ‌ و ماست‌ را در اصطلاح‌ محلي‌ گويند.

قوروت‌ : كشك‌ كه‌ از ماست‌ گاوميش‌ پس‌ از گرفتن‌ سرشير درست‌ مي‌كنند.

قِيماق‌ : سرشير گرفته‌ شده‌ از ماست‌ و شير گاوميش‌ پس‌ از پخته‌ شدن‌.

قُوورما : سرخ‌ كردن‌ گوشت‌ در روغن‌ و چربي‌خودش (جانیاغی ) و ذخيره‌ آن براي‌ زمستان‌.

خاما(خامه)‌ : چربي‌ بسيار مطبوعي‌ از شير قبل‌ از پخته‌ شدن‌.

شوربا :  آبگوشتي‌ كه‌ از قؤوورما ‌ تهيه‌ مي‌شود.

بزباش‌ : آبگوشتي‌ كه‌  در زمان تهیه قؤوورما ‌ تهيه‌ مي‌كنند.

قوروت‌ آشي‌ : آش‌ كشك‌

بال‌ :  عسل‌

سوت‌ آشي‌ : آش‌ شير برنج‌

اوماج‌ آشي‌ : آشي‌ كه‌ از آرد و خمير گندم‌ و روغن‌ تهيه‌ مي‌شود.

جيزليق‌ : براي‌ تهيه‌ روغن‌ حيواني‌ از دمبه‌ گوسفند آن‌ را جوشانيده‌ و سرخ‌ مي‌كنند .  پيه‌ و چربي‌ رابرداشته‌ و باقيمانده‌ آن‌ بسيار خوشمزه‌ و لذيذ مي‌شودکه به آن جیزلیق میگویند

دوغورماج‌ : نان‌ خرد قاطي‌ شده‌ با ماست‌ يا آبدوغ‌ كه‌ در مزرعه‌ به‌ هنگام‌ كار در فصل‌ تابستان‌ مصرف‌مي‌شود.

ديشليق‌ (ديشليك)‌ : گندم‌ و نخود خرد شده‌ در شير و آش‌ كه‌ هنگام‌ دندان‌ در آوردن‌ بچه‌ شيرخوارمي‌پزند هديك‌ نيز مي‌گويند.

بولاما : شير پر از چربي‌ پس‌ از بدنيا آمدن‌ بره‌ كه‌ از گوسفند مي‌دوشند.

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

واژه‌ نامه‌اصطلاحات‌ لوازم‌  حمل‌ و نقل‌ و باربري‌

ايپ‌ : ريسمان‌ بافته‌ شده‌ از الياف‌ پنبه‌اي‌ و كَنَف‌

توربا : گوني‌ كوچك‌ توبره‌

باردان‌ : ظرف‌ بزرگ‌ گوني‌ از كنف‌ براي‌ حمل‌ و نقل‌ پشم‌ ـ پنبه‌ ـ كاه‌ که مانند تور ماهیگیری  بافته میشود

تليس‌ : گوني‌ بافته‌ شده‌ از الياف‌ كنف‌

جوال‌ : كيسه‌ كوچكتر از باردان‌ و بزرگتراز توبره‌

خارال‌ : ظرف‌ بسيار بزرگ‌ و گشاد بافته‌ شده‌ از كنف‌ و موي‌ بز

خشه‌ : گوني‌ بافته‌ شده‌ از قيزيل‌ يا موي‌ بز كه‌ در قديم‌ در آن‌ توتون‌ حمل‌ مي‌كردند.

خورجين‌ : كوچكتر از جوال‌ كه‌ در جهت‌ حمل‌ و نقل‌ وسايل‌ استفاده‌ مي‌شود. معمولا روي‌ خر و اسب‌ و شتر مي‌گذارند.و امروزه بعضی ها در موتورسیکلت هم از آن استفاده میکنند .

سیجيم‌ : طناب‌ بسيار محكم‌ و درشت‌ بافته‌ شده‌ از موي‌ بز

شَريط : ريسمان‌ مخصوص‌جهت آویزان کردن برای خشک شدن لباسهای شسته شده ‌

طنف‌ : طناب‌ بافته‌ شده‌ از ريسمان‌ نخ‌ پنبه‌اي‌ كه‌ در باربري‌ بكار مي‌رود.

قاتما : نخ‌ درشت‌ و كلفت‌

قايتان‌ : قيطان‌ نخ‌ تابيده‌ و بافته‌ شده‌ كه‌ در كفش‌ بكار برده‌ مي‌شود.

واژه‌ نامه‌اصطلاحات‌ و اسباب‌ آلات‌ برنده‌

اوراق‌ : اُراخ‌ (داس‌)

بالتا : تبر

بِل‌ : بيل‌

 تيه‌ : كارد بي‌دسته‌

تِشه‌ : تيشه‌

پيچاق‌ : چاقو ـ كارد

خَنچَل‌ : خنجر

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

يارا : زخم‌

قره‌ يارا : سياه‌ زخم‌

چووزه‌ : جوش‌

چيبان‌ : دمل‌

ساري‌ ليق‌ : يرقان‌

سانجي‌ : شكم‌ درد

سَتلجَم‌ : سينه‌ پهلو ـ ذات‌ الريه‌

سؤيوق‌ دَيمه‌ : سرماخوردگي‌

قيز ديرما : تب‌

قولوش‌ : كمر درد

قيزيلجا: سرخك‌

خوزك‌ : گلو درد همراه با احتقان و خشک شدن گلو

چيچك‌ : آبله‌ چيچك‌

تيترتمه‌ : تب‌ و لرز شديد

قاشينما : خارش‌

كوي‌ سكودمه‌ : سياه‌ سرفه‌

قيزشما : تب‌ و سرما خوردگي‌

قارين‌ بورما : شكم‌ درد ـ پيچ‌ روده‌

قان‌ قوسماق‌ : استفراغ‌ خون‌ از معده‌ و سينه‌

قان‌ كئدماق‌ : خونريزي‌

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

آغاج‌ دلن‌ : داركوب‌

آلاقارقا : كلاغ‌ سياه‌ و سفيد

چول‌ تويوغو : تيهو

چالاغان‌ : لاشخور

چوپان‌ آللادن‌ : دم‌ جنباتك‌

چؤل‌ قازي‌ : غاز وحشي‌

قارانقوش‌ : پرستو ـ چلچله‌

باي‌ قوش‌ : جغد

چؤل‌ اردكي‌ : اردك‌ وحشي‌

كؤرچين‌ : كبوتر

قيرقي‌ : عقاب‌

قَجَله‌ : زاعي‌ ـ زاعجه‌

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

بولاق‌ : چشمه‌ آبي‌ كه‌ بطور طبيعي‌ از كوه‌ و تپه‌ خارج‌ مي‌شود بولاق‌ گويند.

چاي‌ : رودخانه‌ به‌ رودخانه‌ محلي‌ و دائمي‌ پر آب‌ چاي‌ گويند. مثل‌ ارس‌

گؤل‌ : استخر در روستاهائيكه‌ آب‌ كمياب‌ بوده‌ كفايت‌ اراضي‌ روستاها را نمي‌كند آب‌ چشمه‌ها را دراستخر ذخيره‌ نموده‌ سپس‌ بين‌ كشاورزان‌ تقسيم‌ مي‌نمايند.

قويي‌ : چاه‌ ـ در روستاهاي‌ كم‌ آب‌ با كندن‌ چاه‌ به‌ آبهاي‌ زيرزميني‌ دسترسي‌ پيدا مي‌كنند

وَريان‌ : در مسير آب‌ نهر روستاها و مناطق‌ شهري‌ هر باغدار و كشاورز مؤظف‌ است‌ جلو آنرا باانباشته‌ كردن‌ گل‌ ولاي‌ توأم‌ با چمن‌ و سنگ‌ بگيرد كه‌ اين‌ خاكريز را وريان‌ گويند.

قَنُو : قنات‌ و كانال‌: مجري‌ آب‌ و كانال‌ مسير آب‌ را گويند.

كَهريز : قنات‌ و كاريز: آب‌ چندين‌ حلقه‌ چاه‌ را در كوهستان‌ از زيرزمين‌ بهم‌ ارتباط داده‌ و آنها رابوسيله‌ يك‌ رشته‌  مجزا به‌ سطح‌ زمين‌ منتقل‌ مي‌سازند و آب‌ در مظهر قنات‌ در سطح‌ افقي‌ جاري‌ مي‌شود.

گؤزه‌ : مظهر چشمه‌ را گؤزه‌ گويند. به‌ سرچشمه‌ و ابتداي‌ منبع‌ آب‌ زيرزميني‌ نيز گويند.

آرخ‌ : جوي‌، مجري‌ آب‌ وكانال‌ خاكي‌ در بستر جويبار و نهر را گويند.

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

 آق‌ يِل‌ : باد سفيدي‌ است‌ از جنوب‌ به‌ شمال‌ مي‌وزد.

آياز : آسمان‌ بدون‌ ابر و شفاف‌ و صاف‌ و شبهاي‌ پرستاره‌ در زمستان‌ را گويند.

آغ‌ ياغيش‌ : باران‌ درشت‌ دانه‌ سفيدي‌ كه‌ در مدت‌ كمتري‌ با شدت‌ در بهار مي‌بارد و باراني‌ است‌ پربركت‌ و باريدن‌ اين‌ باران‌ در فصل‌ بهار وتابستان‌ سبب‌ شادي‌ كشاورزان‌ و دامداران‌ مي‌شود.

مِه‌ يل‌ : باد مِه‌ از شرق‌ به‌ غرب‌ مي‌آيد و بادي‌ است‌ سفيد و مرطوب‌ وزيدن‌ اين‌ باد در فصل‌ بهار وتابستان‌ بارور شدن‌ غلات‌ و علوفه‌ را سبب‌ مي‌شود. روستائيان‌ اين‌ باد را پربركت‌ مي‌دانند. زنبور عسل‌در اين‌ هنگام‌ فعاليت‌ بيشتري‌ دارند.

وَعده‌ يِل‌ : بادي‌ است‌ كه‌ مدت‌ يك‌ هفته‌ قبل‌ از پايان‌ فصل‌ زمستان‌ مي‌وزد. يك‌ هفته‌ بعد از فصل‌ بهاروزيدن‌ اين‌ باد باعث‌ شكوفا شده‌ درختان‌ مي‌شود و در اثر وزش‌ اين‌ باد درختان‌ بارور مي‌شوند.

دومان‌ : همان‌ چَم‌ است‌ و توده‌هاي‌ تراكم‌ ابرهاي‌ سفيد در بالاي‌ كوهستان‌ پيدا مي‌شود.  علامت‌ برف‌در زمستان‌ و باران‌ سرد در پاييز و بهار است‌.

بورلوغان‌ : گردباد و طوفان‌ شديد را گويند.

ياغمورسوز : بي‌باراني‌ و خشكسالي‌ را گويند.

نارين‌ ياغيش‌ : باران‌ ريزدانه‌ كه‌ در فصل‌ پاييز آرام‌ و مداوم‌ مي‌بارد و به‌ زمين‌ نفوذ مي‌كند باران‌بيشتري‌ مي‌بارد.

شِهله‌ ماخ‌ : رطوبت‌ را در گرگر و ساير نقاط اين‌ منطقه‌ شِهله‌ ماخ‌ گويند. در زماني‌ كه‌ بارندگي‌ اتفاق‌مي‌افتد در مدت‌ چند دقيقه‌ همه‌ جا را خيس‌ مي‌كند.

دؤئلي‌ :  تَگَرگ‌ و دانه‌هاي‌ يخ‌ كه‌ از آسمان‌ مي‌بارد و باريدن‌ اين‌ تگرگ‌ باعث‌ وارد شدن ‌خسارات‌ شديد به‌ درختان‌ و مزارع‌ كشاورزي‌ مي‌شود.

قيرؤو : شبنم‌ يخ‌ بسته‌ در روي‌ شاخه‌ درختان‌و چمن ها كه‌ معمولا در پاييز در آذرماه‌ اتفاق‌ مي‌افتد.

الا چالپر : نوعي‌ كولاك‌ شديدي‌ است‌ همراه‌ با بارش‌ برف‌ و باران‌ شديد.

قوراخليق‌ : خشكسالي‌ در مواقعي‌ كه‌ باران‌ نبارد در اصطلاح‌ محلي‌ قوراخليق‌ گويند.

بولوتلوق‌ : هواي‌ گرم‌ و ابري‌ است‌ كه‌ همراه‌ با بخار است‌ و بدنباله‌ آن‌ احتمال‌ بارندگي‌ مي‌رود.

چَم‌ : مه‌ آلوده‌ را گويند.

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

 آق‌ ختمي‌ : ختمي‌ سفيد. گل‌ آنرا همراه‌ با گل‌ بنفشه‌ براي‌ التيام‌ ورم‌ و لثه‌ دندان‌ مثرف‌ مي‌كنند و بسيارسفيد است‌

بَنؤوشه‌ : بنفشه‌ : براي‌ درمان‌ سرماخوردگي‌ از آن‌ استفاده‌ مي‌كنند.

يارپوز : پونه‌ : از تيره‌ نعناع‌ است‌ و عرق‌ جوشانيده‌ آن‌ را براي‌ درد و درمان‌ سرفه‌ و درد سينه‌ مفيداست‌ و خلطآور مي‌باشد.

گؤوزابان‌ : گاوزبان‌ : مصرف‌ داروئي‌ داشته‌ و جوشانيده‌ آن‌ جهت‌ سرماخوردگي‌ و ناراحتي‌ قلبي‌ تسكين‌اعصاب‌ مفيد است‌.

بومادران‌ : عرقش‌ براي‌ درمان‌ اسهال‌ بسيار مفيد است‌.

شيرين‌ بيان‌ : از ريشه‌ آن‌ عرق‌ تهيه‌ كرده‌ و براي‌ درمان‌ زخم‌ معده‌ و ناراحتيهاي‌ گوارشي‌ بكار مي‌رود.

چاي‌ الاغي‌ : گياهي‌ است‌ بسيار معطر كه‌ در فصل‌ بهار در سراسر كوهستانهاي‌ منطقه‌ ميرويد وگلهايش‌ قرمز و بنفش‌ رنگ‌ است‌ دم‌ كرده‌ آن‌ براي‌ تنظيم‌ فشار خون‌ و ناراحتي‌ اعصاب‌ و سردرد و رفع‌خستگي‌ و زكام‌ بسيار مفيد است‌.

بيزؤوشا : گياهي‌ است‌ مفيد كه‌ دانه‌هاي‌ تخم‌ريز كوچك‌ آن‌ را در آب‌ گرم‌ جوشانيده‌ و مينوشند.

اَمَن‌ كؤمَنگی‌ : پنيرك‌. گياهي‌ است‌ داروئي‌ برگهاي‌ آن‌ را مي‌چيند در آب‌ جوشانيده‌ و بعد از مدتي‌برگهاي‌ جوشانيده‌ آن‌ را در دمل‌ مي‌گذارند.

بای بينه‌ : گل‌ بابونه‌. از گياهان‌ داروئي‌ بوده‌ گل‌ آن‌ را مي‌جوشانند و از جوشيده‌ آن‌ در جهت‌ رفع‌ دل‌ دردكودكان‌ استفاده‌ مي‌شود.

جاجيغ‌ : گياهي‌ است‌ خوراكي‌ و از آن‌ در جهت‌ پختن‌ آش‌ نيز استفاده‌ مي‌كنند.

داغ‌ مرزه‌سي‌ : مرزه‌ كوهي‌. گياهي‌ است‌ معار كه‌ مصرف‌ خوراكي‌ دارد و برگ‌ خشكي‌ شده‌ آن‌ را در آش‌بكار مي‌برندو براي‌ افراد بيگي‌ نفس‌ دم‌ كرده‌ آن‌ مفيد است‌.

شيوَرَن‌ : خاكشير. دانه‌هاي‌ ريز دارد مصرف‌ طبي‌ دارد و دانه‌هاي‌ آن‌ مهم‌ است‌. و براي‌ درمان‌گرمازدگي‌ و رفع‌ عطش‌ در تابستان‌ بكار مي‌بريد.

اَوَليك‌ : سبزي‌ است‌ كه‌ در آش‌ مي‌ريزند.

اوزَرليك‌ : اسپند. گياهي‌ است‌ كه‌ دانه‌هاي‌ آن‌ در آتش‌ با بوي‌ خوش‌ مطبوع‌ مي‌سوزد و خاصيت‌ضدعفوني‌ دارد. و در اداب و رسوم محلی برای حفاظت از بد نظر بطرق گوناگون استفاده میکنند .

قاز آياغي‌ : نوعي‌ سبزي‌ خوراكي‌ است‌ كه‌ معمولا در اكثر مزارع‌ بخش‌ جلفا مي‌رويد بيشتر در آش‌استفاده‌ مي‌كنند.

عمليك (اَوَلیک)‌ اوتي‌ : كاكوتي‌، آويشن‌. گياهي‌ است‌ مفيد و گل‌ و دانه‌ برگهاي‌آن  بسيار معطر است‌ از عرق‌جوشانيده‌ آن‌ براي‌ دل‌ درد و ناراحتي‌ معده‌ استفاده‌ مي‌كنند.

اودين‌ : كزنه‌ـ داراي‌ برگهاي‌ دانه‌دار است‌ در كنار جويبارها ميرويد جوشانيده‌ آن‌ بيشتر بكار ميرود.

استؤقودوس‌ : براي‌ شكم‌ درد نافع‌ است‌ دم‌ كرده‌ آن‌ مصرف‌ زيادي‌ دارد.

آغ‌ جاباش‌ : سبزي‌ خوردني‌ است‌ از آن‌ در آش‌ استفاده‌ مي‌كنند.

كوشتَره‌ دؤباني‌ : نوعي‌ سبزي‌ خوردني‌ است‌ كه‌ در آش‌ بيشتر مصرف‌ مي‌شود.

قره‌ خود : گياهي‌ است‌ داروئي‌ برگ‌ و گلهاي‌ دم‌ كرده‌ آن‌ را مينوشند براي‌ بعضي‌ از افراد مفيد است‌.

شؤمون‌ : اسفناج‌ . سبزي‌ خوردني‌ است‌.

كاف‌ گيله‌ : سبزي‌ خوردني‌ است‌ براي‌ دفع‌ درد سينه‌ مفيد است‌ نرم‌ كننده‌ معده‌ است‌

مَكه‌ توكي‌ : كاكل‌ ذرت‌. دم‌ كرده‌ آن‌ را براي‌ دردهاي‌ كليه‌ بكار مي‌برند.

نگارش در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

 آغلار گولر آبي‌ : ماه‌ گريه‌ و خنده‌ در بخش‌ جلفا فروردين‌ ماه‌ را ماه‌ گريه‌ و خنده‌ مي‌گويند. زيرا در اين‌ماه‌ گاهي‌ هوا آفتابي‌ و زماني‌ ابري‌ مي‌شود. در هر ساعت‌ دفع‌ هوا دگرگون‌ مي‌شود.

نيسان‌ آبي‌ : ماه‌ نيسان‌. ماه‌ ارديبهشت‌ را گويند در اين‌ ماه‌ باران‌ مفيدي‌ مي‌بارد و اكثر مزارع‌ و مناطق‌كوهستاني‌ را سيراب‌ مي‌سازد.

قيرخ‌ بش‌ يازدان‌:  چهل‌ و پنج‌ روز از بهار گذشته‌. 45 روز از عيد نوروز و بهار گذشته‌ نزد روستائيان‌ ودامداران‌ ارزش‌ بيشتري‌ دارد. تا چهل‌ و پنج‌ روز معمولا در اين‌ مدت‌ وضع‌ هوا ناپايدار است‌. اگر باران‌مفيدي‌ ببارد گويند سال‌ جديد پربركت‌ خواهد بود.

قؤران‌ پيشیرَن‌ آيي‌: گرمترين‌ ماه‌ سال‌ را گويند. اين‌ ماه‌ مصادف‌ است‌ با مرداد ماه‌

خَزل‌ آيي‌ : ماه‌ برگ‌ ريزان‌. خزان‌. چهل‌ و پنج‌ روز از پاييز گذشته‌ معمولا مهر و آبانماه‌ را ماه‌ خزل‌گويند كه‌ برگ‌ درختان‌ ميريزد.

قؤوس‌ آيي‌ : ماه‌ آذر. آذر ماه‌ را قوس‌ آيي‌ گويند معمولا شدت‌ زمستان‌ از اين‌ ماه‌ آغاز مي‌شود.

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز
ارمغان گرگر (جدیدترین شعر از میر رحیم صدرموسوی گرگری توسط آقای مسعود وطنی )

رفتم اندر شهر گرگر ارمغان آورده ام...

از دیار مهربانانم نشان آورده ام

می رسد تاریخ گرگرقبل از زرتشتیان...

معبد زرتشت راشاهدبرآن آورده ام
بود قوم گرگری درساحل رود ارس...

حکمران بر اوردوباد و نخجوان آورده ام
گشتم ایران راندیدم همچو خاک گرگری...

باب اثبات سخن کوه نشان آورده ام
باب جنت کان غیرت مردم روشن ضمیر...

نیست درحرفم ریاهرچه بودوهست همان آورده ام
باغ رضوان را اگر خواهی همان استان بود...

ازسر کوه نشان جام جهان آورده ام
شهر گرگر همچوشمع سوزدچوانوارسهیل...

ازشهامت های انسانها زبان آورده ام
شاپوری گرگری وناظری گرگری...

بهرفرهنگ وادب عاقل کسان آورده ام
برمدارس پانهی مکتب سرای استان بود...

درس علم ومعرفت را هم زمان آورده ام
عشق قران حب یزدان مهر دین درخونشان...

آشکاراست این سخن کی من نهان آورده ام
علم وصنعت معرفت درخون خلق آزریست...

این سخن ازقلب مردم من عیان آورده ام
مکتب اش قرآن ودینش هست اسلام
گرگری
حق هو گو یاعلی را بر زبان آورده ام

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

داغلارون باشی قارا،

دیبینین داشی قارا،

بوردا بیر قیز گؤرموشم،

گؤزی شوخ ، قاشی قارا،

********

عزیزیه م دریادا ،

گؤزوم قالدی دریادا .

آغلادیم گؤز یاشیمدان ،

جؤشدی ، داشدی ، دریادا.

********

باغلاروندا چاغالا ،

دوره سین یارپاق  آلا،

الله بیر ایش ایشلی یه ،

سئوگی سئوگیسین آلا.

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

یومورتاسی تَس گَلَن تؤیوخ کیمین دی ..
یومودامادی کی هچ ، فالانی دا ایشدی .....
چیل تویوخ بَرک یوموتد دار ....
ایکی سارولی یومود دویور ....
وقتسیز خروس تکین بانلایور ....
خروس تکین دیه دیه دویوشور..
چیل دئمئین چیلی یی دوشر ...
بویولکی جوجه لر بیلدیرکی جوجه لَره جوری جوری
 اؤرگئدیر ...

همسایه نین تؤیوقی غازدی ....

آج تؤیوخ یاتار دیندَگینده داری گؤرَر..

تویوقی بیر خالوار بوغدانوندا ایچینه سالاسان ، گینه
ده اِشینماقیندان اَل چکمَز

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

پرفسور حمزه گنجی

در این پست شما را با استاد بزر گـــــــــــواری آشنا میکنم که در دوران دبیرستان دبیر ریاضی اینجانب بودند و امروز وجودشان افتخاری است برای منطقه  و ایران عزیز. برایشان از خداوند بزرگ طول عمر با عزت و  برکت آرزو مینمایم

دکتر حمزه گنجی به سال ۱۳۲۱ شمسی در هادیشهر (گرگر)  بخش مرکزی شهرستان جلفا دیده به جهان گشود . تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در زادگاه خود و تبریز به پایان رســــــــاند . در سال ۱۳۴۰ کار معلمی را آغاز کرد . همراه با کار ، به تحصیلات دانشــــــــگاهی پرداخت . مدرک لیسانس را به سال ۱۳۴۸از دانشگاه تبریز و مدرک فوق لیسانس را به سال ۱۳۵۱ از دانشگاه تهران اخذ نمود . برای ادامه تـــــــــحصیل به کشور فرانسه رفت . دکترای روان شناسی را به سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۴ ) از دانشگاه  پل والری شهر مونت پلیه در یافت کرد  . پس از مراجـــعت به ایران ، به دانشگاه ابوریحان بیرونی منتقل شد . درجات استـــاد یاری و دانشیاری را پشت سر گذاشت و در تاریخ ۲۹/۸/۱۳۷۳ با داشتن دوازده عنوان کتاب و بیست و چهار عنوان مقاله به درجه استادی رسید . به تاریخ  ۱۵/۱۱/۱۳۷۳ باز نشسته شد . تعداد تالیفات ایشان متجاوز از بیست و دو عنوان کتاب و سی عنوان مقاله است .

از کتاب روانشناسی عمومی استاد خاطره ای را در اینجا می آورم و آرزو میکنم زندگی استاد سر مشقی باشد برای جوانان این شهرستان . جوانان عزیزبدانند که با داشتن حد اقل امکانات نیز میشود گامهای بزرگی در زندگی برداشت . ( نیتین هارا مقصدین اؤرا ) یا این شعر که :

همت بلند دار که مردان روزگار        با همت بلند بجائی رسیده اند

 یک خاطره از کتاب روانشناسی استاد ...

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

مردم‌ منطقه‌ در قديم‌الايام‌ عقايد و اعتقادات‌ مختلفي‌ داشتند. مخصوصاً زنان‌ نسبت‌ به‌ اين‌ موضوع‌ از خود بيشتر حساسيت‌ نشان‌ مي‌دادند .

 در فصل‌ بهار وقتي‌ باران‌ بحد كافي‌ نمی بارید و زمينيان‌ شامل‌ حال‌رحمت‌ خداوندی‌ قرار نمی گرفتند ، عقیده داشتند افراد پاك‌ و مومن‌ به‌ درگاه‌ خداوند دعا بكنند وازخداوند بخواهند كه‌ رحمت‌ خويش‌ را بر زمين‌ نازل‌ فرماید   ،‌ مردم ‌به‌ مسجد می رفتند‌ و دعا میکردند ‌.  

همچنين‌یک علم به دست سیدی میدادند و اورا جلوتر به صحرا می فرستاندند ( من شنیدم به صورت نمادین کتک هم میزدند .) و عده ای هم به مسجد محل  رفته دعا میکردند تا شاید خداوند به خاطر احترامی که سید داشته رحمتش (باران ) را به زمین نازل میکرد . همچنين‌ بچه‌ها يك‌ كاسه‌ در دست‌گرفته‌ و با قاشق‌ در حاليكه‌ به‌ كاسه‌ ميزنند و در كوچه‌ها راه‌ مي‌افتند و اين‌ شعرها را مي‌خوانند.

نرگس‌ خاتون‌ نه‌ ايستير    ‌الله‌ دان‌ ياغيش‌ ايستير‌

الي‌ قولي‌ وار اولسون     ‌بيرجه‌ قاشوق‌ سو ايستير‌

در  خانه‌ ها ‌ را ميزدند و از صاحب‌ خانه‌ وسايلي‌را که  براي‌ پخت‌ و پز آش‌ نذري‌ لازم‌  بود  می گرفتند  وهر كس‌ بنابه‌ قدرت‌ مالي‌ خويش‌ در اين‌ راه‌ كمك‌ مي‌کرد. بعد زنان‌ در يك‌ محله‌ كه‌ مناسب‌ باشد جمع‌ مي‌شدند و بساط پخت‌ و پز را راه می انداختند  و آش‌ می پختند  و به‌ هر كس‌ كاسه‌اي‌ می دادند و از اومي‌ خواستند كه‌ قبل‌ از خوردن‌ برای بارش باران به درگاه خداوند دعا بکند .

و يا سيدی را به‌ زير ناودان‌ مي‌برند ( آن ناودان های قدیم که در زمستان قندیلهای یخ از آنها تا زمین آویزان می شد .) تا دعا كند و ظرفي‌ را پر از آب‌ كرده‌ و از ناودان‌ به‌ پايين‌ بر روی سر سید می ریختند و عقیده داشتند که حتما ً باران میبارد .

بعضی از عقاید مردم که هنوز نیز کم و بیش در بین مردم اکثراً سالمندان مورد احترام است و به آن عمل میکنند :

مردم‌ عقیده داشتند و .. كه‌ هنگام‌ رعدوبرق‌ نبايد زير درخت‌ گردو خوابيد.

 و نيز نشستن‌ در زيردرخت‌ بيد مورد توجه‌ عموم‌ مردم‌ است‌.

مردم‌ اين‌ محل‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ از چوب‌ درخت‌ توت‌ استفاده ‌نمي‌كنند. و اگر بنابه‌ عللي‌ درخت‌ توت‌ را قطع‌ می کردندد معتقدبودند( الان هم در میان بعضی ها اینطور است ) كه‌ بايد چوب‌ آن‌ را به‌ مسجد و يا سيد داد. به‌ همين‌ علت‌ تا دهه‌ قبل‌ درختان‌ تنومند توت‌ در حياط عده‌اي‌ زيادي‌ از اهالي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد.

عده‌ ديگر معتقدند كه‌ چون‌ در قديم‌ مردم‌ به‌ پرورش‌ كرم‌ ابريشم‌ مشغول‌ بودند و غذاي‌ كرم‌ ابريشم‌ نيزبرگ‌ درخت‌ توت‌ است ، پس‌ با بريدن‌ درخت‌ توت‌ غذاي‌ براي‌ كرم‌ ابريشم‌ يافت‌ نمي‌شد. به‌ همين‌ علت‌اهالي‌ نسبت‌ به‌ درخت‌ توت‌ حساس‌ بودند.

عقيده‌ بر اين‌ است‌ زن‌ حامله‌ نبايد در خسوف‌ وكسوف‌ از اتاق‌ بيرون‌ بيايد و نگاه‌ كند.  در اين‌ هنگام‌ اگر به بیرون بیاید ونگاه بکند ،  دستش‌ را به‌ هر كجاي‌ شكمش‌ كه‌ بگذارد اثر دستش‌ بعد از تولد بچه‌ به‌ صورت‌ خال قهوه ای مایل به قرمز ‌درقسمت  بدن‌ بچه‌ نمايان‌و برای همیشه دیه می شود .

 در زمان‌ قديم‌ اگر نوعروس‌ نتواند در خانه‌ بماندبهر دلیلی  يا داماد نتواند نوعروس‌ راتحمل‌ بکند  بايد هر كدام‌ از طرفين‌ را درمان‌ بكنند، و روش آن این است ‌ كه‌ فرد نامبرده‌ را همراه‌ با مادر وخواهر و برادر و نزديكانش‌ در شب‌ تاريكي‌ به‌ قبرستان‌ ميبرند و بر سر قبر سيد بزرگ‌ حمامش‌ مي‌کردند  تانسبت‌ به‌ همسرش ‌ محبت‌ پيدا بكند.

گويند اگر مردي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ خانواده‌اش‌ مهربان‌ نباشدد عاي‌ محبت‌ (محبت‌ دعاسي‌) براي‌ وي‌ نوشته‌ و آن‌ را در خانه‌اش‌ پنهان‌ مي‌کردند تا فرد در جايي‌ به‌ جز درخانه‌ خود قرار نگيرد.

از این نوع اعتقادات بیشمار است . بمرور مینویسم شما هم اگر کمکم کنید این آداب رسوم و اعتقادات را جمع آوری میکنیم .

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

بريدن‌ ناف‌ نوزاد

همين‌ كه‌ نوزاد بدنيا آمد ماما ناف‌ او را مي‌برد بعد نوزاد را با آب‌ مي‌شويند و دفعه‌ آخر گلاب‌ به‌ آب ‌ميريزند تا بچه‌ معطر و خوشبو شود. بنابه‌ عادت‌ معمول‌ و بخصوص‌ كه‌ دفعه‌ اول‌ زايمان‌ زن‌ باشد نزديكان‌ زائو هر كس‌ به‌ قدر توانايي‌ خود پولي‌ به‌ ماما به‌ عنوان‌ ناف ‌بران‌ مي‌دهند. پس‌ از آنكه‌ نوزاد را دربستر خواباندند در بعضي‌ جاها موسوم‌ است‌ آتش‌ روشن‌ مي‌كنند تا اجنه‌ و شياطين‌ از نوزاد و زائو دورباشد و به‌ آنها صدمه‌ وارد نكند. بالاي‌ سر نوزاد قند و مقداري‌ نان‌ مي‌گذارند تا در آينده‌ گفتارش‌ شيرين‌ وثروتي‌ زياد و عمرش‌ طولاني‌ و پربركت‌ باشد. اولين‌ بار قند داغ‌ يا شكر و كره‌ را بهم‌ مخلوط كرده‌ و به‌نوزاد مي‌دهند.

نامگذاري

پس‌ از گذشت‌ نه‌ روز از تولد كودك‌ از خويشان‌ نزديك‌ دعوت‌ مي‌شود تا در مراسم‌ نامگذاری نوزاد شركت‌ كنند. پس‌ از خوردن‌ چاي‌ و شيريني‌  و ميوه‌ با خوشي‌ و شادي‌ مراسم‌ نامگذاري‌ انجام‌ مي‌شود. پس‌از اينكه‌ اسم‌ تعيين‌ گرديد ماما به‌ گوش‌ نوزاد بعد از اذان‌ و اقامه‌ اسم آنتخابی را مي‌خواند بعد نوزاد را به‌ نفر سمت‌ راست‌خودش‌ مي‌دهد و آن‌ هم‌ به‌ نفر بعدي‌ تا بهمين‌ ترتيب‌ نوزاد دست‌ به‌ دست‌ مي‌گردد تا به‌ دست‌ نفر اولي‌ برسد در مراسم‌ نامگذاري‌ بخصوص‌ كه‌ اگر اولين‌ زايمان‌ زن‌ باشد هركس‌ بقدر توانايي‌ خود براي‌ مادر ونوزادش‌ هديه‌ مناسب‌ مي‌آورند که معمولاً در زمانهای سابق تخم مرغ محلی یا عسل و روغن حیوانی و ...بود

دندان‌ درآوردن‌ بچه‌

در گرگر بمحض‌ مشاهده‌ اولين‌ دندان‌ شيري‌ كودكان‌ خويش‌ (ديش‌ هديگي‌) مي‌پزند . "این رسم هنوز فراموش نشده ولی متاسفانه با ریخت و پاشهای زیادی همراه گردیده است ".  مواد آن ‌مخلوط گندم‌ و نخود و شير مي‌باشد. معتقدند اگر ديش‌ هديگي‌ را به‌ موقع‌ بپزند دندانهاي‌ بعدي‌ به‌ آساني‌بيرون‌ آمده‌ و سفت‌ و محكم‌ مي‌شوند .  و پس‌ از آماده‌ كردن‌ و پختن‌ آن‌ هر يك‌ جهت‌ اطلاع‌ فاميل‌ وهمسايگان‌دیش هدیگی رابين‌ آنها تقسيم‌ مي‌كنند. آنها نيز در عوض‌ يك‌ جفت‌ جوراب‌ و پارچه‌ و...براي‌ بچه‌ هديه‌ مي‌كنند. زيرا معتقدند كه‌ خالي‌ برگرداندن‌ ظرف‌ ديش‌ هديگي‌ كار خوبي‌ نيست‌ اگر كودكي‌ اولين‌دندان‌ شيري‌ خود را از قسمت‌ فك‌ بالا در آورد در اينصورت‌ بايد پدرش‌ قرباني‌ ذبح‌ كند و آن‌ هم‌ بستگي‌به‌ قدرت‌ مالي‌ خانواده‌ دارد.

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

عيد قربان‌ (اضحي)

عيد قربان‌ يكي‌ از اعياد بزرگ‌ و مهم‌ مسلمانان‌ جهان‌ به‌ شمار مي‌رود. در ميان‌ تركان‌ (قربان‌ بايرامي‌) معروف‌ شده‌ است‌ در روز دهم‌ ذيحجه‌ هر سال‌ مردم‌ گوسفند را براي‌ قرباني‌ كردن‌ انتخاب‌ مي‌كردند. وچشمهاي‌ قرباني‌ را سورمه‌ مي‌كشيدند و به‌ پيشاني‌ آن‌ آيينه‌ كوچكي‌ مي‌آويختند و به‌ گردن‌ و گوشهايش‌دستمال‌ ابريشم‌ رنگارنگ‌ مي‌بستند. و با اين‌ مراسم‌ با شكوه‌ به‌ قربانگاه‌ مي‌آورند،پس‌ از خوراندن‌ آب‌ وخواندن‌ دعا قرباني‌ آن‌ گوسفند را ذبح‌ مي‌كردند. اما امروزه‌ اين‌ مراسم‌ بدون‌ انجام‌ تشريفاتي‌ صورت ‌مي‌گيرد.

 از مراسم‌ ديگر اين‌ روز، براي‌ دختران‌ نامزد گوسفندي‌ از طرف‌ خانواده‌ داماد فرستاده‌ مي‌شود. برای این منظور گوسفندی را با بستن دسمالهای رنگی به گردن و شاخ ها و رنگ کردن پشت و آویزان کردن آیینه از وسط پیشانی تزیین می کنند و همراه با هدایایی برای عروس با تشریفات خاصی راهی خانه عروس خانم می نمایند . و کسی که گوسفند را آورده با گرفتن هدیه ای آنرا تحویل میدهد بعد مادر عروس از تمام فامیل و دوستان و آشنایان و همسایگان برای دیدن ( قربان پایی ) دعوت میکند و آنها جمع میشوند وبعد از دین به جشن وسرور می پردازند و خوردنی هایی که همراه هدایا ارسال شده میل می نمایند.

 نوع‌ ديگر قرباني‌ كردن‌ در اين‌ بخش‌ قرباني‌ نذري‌ مي‌باشد كه‌ مردم‌ پس‌ از برآورده‌ شدن‌ نيازشان‌ ذبح‌مي‌نمايند و گوشت‌ آن‌ را در بين‌ مردم‌ تقسيم‌ مي‌نمايند .

نگارش در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

ختنه سواران تركيبي است از دو كلمه ختنه و سوران به معني جشني كه

براي سنت ختنه كردن بر پا مي شود.ختنه بريدگي غلاف سر آلت تناسلي پسران است و از نشانه هاي مسلماني است.

در قدیم این جشن مانند جشن عروسی برپا میشد و به اسم سنت طؤیی معروف بود . امروزه بارواج علم پزشکی و گرفتاریهای زندگی جشنی به این عنوان دیگر درحال فراموش شدن است ولی در آنسوی مرز هنوز در نخجوان و اطراف آن گرچه ختنه کردن با روش های پزشکی صورت میگیرد ولی جشن سنت با شکوه زیادی برپا می شود . در زمان قدیم در گرگر نیز این جشن از اهمیت ویژه ای برخوردار بود چند روز مانده به مراسم ختنه یک نفر از نزدیکان  را بعنوان کیوره ( کسی که در موقع ختنه پسر را محکم در بین دو دستهایش میگرفت ) و دلاک ( کسی که ختنه را انجام میداد که در گرگر معمولاً سلمانی محل بود ) عمل ختنه را انجام میداد . کیوره رل و اهمیت مهمی در اینده پسر ایفا میکرد و در حقیقت بعنوان پدر معنوی پسر شناخته میشد . بعد از عمل ختنه پسر را در یک رختخوابی در خانه میخواباندند البته  پرچه سفیدی را مانند دامن زنانه به کودک می پوشاندند و فامیل دور او جمع شده و به جشن و سرور می پرداختند . رسم بود که تا چند روز (معمولا ده روز ) به دیدن پسر می آیند و برایش کادو های مختلفی می آورند که در زمان قدیم بیشتر پول یا از  خوردنی های تولید محلی بود . . بنظرم به کیوره نیز کادویی از طرف پدر کودک داده میشد .

از نظر اسلام ختنه اهمیت والایی دارد و هرمسلمانی حتما باید ختنه بشود البته مسمان ذکور . در بعضی از کشورها مانند افغانستان و کردستان این عمل بر روی دختران نیز انجام میگیرد که از نظر پزشکی هم این عمل صحیح نمی باشد . کاش این مراسم ( سنت طؤیی ) بصورت نمادین با هزینه های کمتر انجام بشود و این رسم زیبا به فراموشی سپرده نشود .

اگر برای تکمیل این نوشته چیزی بنظرتان میرسد کامنت بگذارید تا آینگونه آداب و روسوم را حداقل در لابلای صفحات اینترنتی نگه بداریم تا فرزندان ما و نسلهای آینده بدانند که ما برای شاد زیستن و با هم بودن ،چه بهانه های خوبی داشتیم