از هر نعمتی که امروز خدا به شما داده استفاده کنید . نعمت را نمیتوان پس انداز کرد . هیچ بانکی وجود ندارد که ما بتوانیم نعمت هایی را که دریافت کرده ایم ، به آن بسپاریم ، تا هر زمان که صلاح می دانیم ، از آن استفاده کنیم . اگر از نعمتها استفاده نکنید ، نعمت ها از دست میروند ،بدون اینکه بتوان دوباره آنها را بدست آورد . خدا وقتی به زندگی ما وارد می شود ، با آگاهیاز این که ما هنرمندان خلاقی هستیم ،یک روز بما گِل میدهد تا مجسمه بسازیم . روز دیگر قلم مو و بوم نقاشی یا قلم برای نوشتن بما میدهد ، ولی ما هرگز نه میتوانیم از گِل بر روی بوم نقاشی مان استفاده کنیم ، نه از قلم در مجسمه سازی . هر روز معجزه خودش را دارد . نعمت ها را بپذیرید ، کار کنید و آثار هنری کوچک خودتان را همین امروز بیافرینید . فردا نعمت های دیگری دریافت خواهید کرد
پائولوکوئیلو
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست.
قبل از شروع جلسه، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آنجاست، اما پیرمرد توجهی نكرد و روی همان صندلی نشست. جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند، اما پیرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد.
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماینده انگلستان نشسته اید، جای شما آنجاست. کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت : شما فكر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس کدام است ؟ نه جناب رییس، خوب می دانیم جایمان کدام است.
اما علت اینكه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟ او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان ...
سكوتی عمیق فضای دادگاه لاهه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پایان سخنانش كمی سكوت كرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت. با همین ابتکار و حرکت، عجیب بود که تا انتهای نشست، فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان محکوم شد.
لطفا این متن را تاآخر بخوانید و سپس با فکر تصمیم بگیرید :
دنیای مجازی چیست؟
روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.
مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.
فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ ... نه
نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:
- عمو... میشه کمی پول به من بدی؟
- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.
- فقط اونقدری که بتونم نون بخرم
- باشه برات می خرم
صندوق پست الکترونیکی من پُر از ایمیل بود. از خواندن شعرها، پیامهای زیبا و همچنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم. صدای موسیقی یادآور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.
عمو .... میشه بگی کره و پنیر هم
بیارن؟
ادامه مطلب...
کتاب بر خلاف عنوان روی جلد آن که (( روزنامه ی سفر از تبریز تا ماکو )) میباشد ، بخش اول آن که بیست و شش صفحه از شصت صفحه کتاب میباشد به سفر سرزده ایشان از تبریز به کناره های ارس اختصاص یافته. این سفرنامه توسط مهندس مخصوص ناصرالدین شاه بنام علی ابن محمد به رشته تحریر در آمده است . در کتاب علتی را که باعث تغییر مسیر بطرف کناره های ارس شده ، اینگونه شرح میدهد :
" پس از ظهور و بروز حالت حالیه ی مرند و قراسوران و عدم نظم آنجا از نبودن سوار و سرباز سرحد کنار ارس و حمل غله به خارج و بی نظمی آن ، نیز اخبار و اراجیف زیادی شنیده ، خیال را از رفتن به خوی منصرف یافته ، به ملاحظه تقدم اهم بر مهم روانه سمت کنار ارس گشت (ص6)...........
شب را در قریه ذال (زال ) نزدیکی دره دزد (دره دیز ) منزل نموده ، در آنجا وقت ورود شش نفر از سربازان سر حد کنار ارس و جلفا را دیده تعجب کرد که چرا باید در سر خدمت نباشند (ص7) .....
و نیز در باب دزدی راه و صدمه ی سواران قراسواران و تلگرافچیها ، چنین میگفتند
ادامه را حتماً بخوانید ....
ادامه مطلب...
قطران تبریزی مداح تبار گرگریان
در رابطه با اشعار و مدایح قطران تبریزی که مداح شهریاران شدادیان و روادیان که همان از تبار گرگریان می باشند و در قرن پنجم هجری بر ارّان و آذربایجان حاکمیت داشتند و قطران در دورۀ آنها می زیسته چنانکه از عادات و رسومات آن دوره بود اکثر شاعران مداحان و حکام و پادشاهان حاکم بوده اند قطران تبریزی نیز طبق سروده های مکتوب و مندرج در دیوانش اکثر سروده هایش در مدح شدادیان از جمله ابوالحسن علی لشکری و همچنین ابو منصور وهسودان ابن مملان از روادیان که در آذربایجان به مرکزیت نخجوان و تبریز و گنجه حاکمیت داشته اند اشعاری بعنوان مدح سروده است از آن جمله است غزلی مشهور و مفصل در مدح ابو منصور وهسودان که اول غزل با این شعر شروع می شود :
کسی کش دل برد جانان کسی کش جان برد جانان
که جان دارد و دلبر سبک دارد دل و جان آن
که غزلی است در سی و پنج سطر در صفحه 319 کلیات حکیم قطران در سطر بیستم چنین گوید :
پناه گرگر و گرزن ستون تخمه و لشکر
چراغ گوهر و کشور ابومنصور وهسودان
ادامه ....
ادامه مطلب...
حاجی آقای شاپوری در وبلاگ خاطرات خود مینویسد :
بنا به شرح مندرج در کتاب شهریاران گمنام کسروی علاوه از اینکه بنام امیر وهسودان خطبه در منابر خوانده می شد وی را امیر اجل یمین دوله و شرف المله و چشم و چراغ گرگریان می گفته اند در اینجا لازم می داند که به یک موضوع ظریف اشاره شود آن اینکه از فحوای نوشته و نظر و تحلیل مرحومین سید احمد کسروی و محمد علی تربیت چنین مستفاد می شود این دو محقق که با هم ،هم عصر بودند به نظر می رسد رقابت فکری و قلمی و تحلیلی با هم داشتند زیرا مرحوم تربیت با استناد از منابع موثق تاریخی نسبت روادیان و شدادیان و امرای آنها مملان و وهسودان ابن فضلول ابولحسن علی لشکری را به قوم گرگر که از کنار دریای سیاه مسقط الراس اصلی کوچ در حوالی کوبا و آذربایجان و اران پراکنده شده اند می دانند و اصرار علنی ندارند که این طایفه یعنی روادیان و مخصوصاً ابو منصور وهسودان از خود گرگر طرف جنوب رود ارس بوده است فی الجمله نظر می دهند که ایشان ریشه اصلی شان گرگری هستند به طوری که مرحوم کسروی در صفحه 175 کتاب شهریاران گمنام در زیر نوشت همان صفحه به صراحت نظر می دهند و به نظر مرحوم تربیت معترضند که روادیان از اهالی گرگر جنوب رود ارس نبود ه اند مرحوم تربیت یعنی به غلط چنین نظر داده اند حالا بحث را باید روشنتر باز کنیم
ادامه مطلب...
این مطلب از وبلاگ آذربایجان شناسی دوست عزیزمان آقای سجاد حسینی انتخاب شده است . امید که مطالب بیشتری از ایشان در این سایت داشته باشیم
ادامه مطلب...
در اینجا مقاله ای تحقیقی در باب نام و نشان علمدار و گرگر را که حاوی اطلاعات ابتدایی است از کتاب علمدار- گرگر از وبلاگ شهرستان شهرستان جلفا نقل می نماییم.
گرگر:
گرگر (اويکونيم-اورونيم) Gərgər
توپونيمين آذربايجانين آلبان-آران ولايتيندکی قديم قارقار طايفا آدينين قيسمن تحريف اولونموش واريانتنی اؤزونده عکس ائتديردييی ائحتيمال اولونور. ياشاييش منطقه سينه ايسه بو آد واختيله همين طايفا طرفيندن سالينميش و خاراباليغينين سون دؤورلره قدر قالماسی قئيد اولونموش قارقار آدلی مسکنين آدي ايله علاقه دار وئريلميشدير.
هله بيزيم ائرانين بيرينجی عصرينده ائسترابون قارقار طايفاسينين آدينی چکميش و اونلارين شيمالی قافقازدا ياشامالارينی قئيد ائتميشدی. ک. تروييئر 3-نجو عصر ده آلبانيادا قارقار دۆزﯙ آدلی يئرين مؤوجود اولدوغونو گؤسترميش ،س. تويئرئميان ايسه همين دۆزۆن ميل دۆزۆ اولماسی فيکرينی ايرلی سۆرمۆشدۆ. موعين قايناق لاردا قارقار طايفاسينين قديمده قاراباغ دۆزۆنده ده ياشامالاری و بونونلا علاقه دار همين دۆزۆن قارقار اؤلکه سی آدلانماسی فيکری ده قئيد ائديلميشدير.ائرمنی تاريخچيسی موسا خورنی(خورناتسی)يازيرکی، آلبانيادا قارقار آدلی اميرليق واردير.
ادامه مطلب...
ادامه مطلب...